responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 86

عدل بكسب و عمارت مشغول گشته‌اند و ليكن اين كارى نازك است و با غايله.

بايد كه اين كار بر دست و زفان و قلم كسانى باشد كه بر ايشان هيچ گمان بد نبود و بغرض خويش مشغول نباشند كه صلاح و فساد مملكت در ايشان بسته است و ايشان از قبل پادشاه باشند و نه از قبل كسى ديگر. و مزد و مشاهره ايشان بايد كه از خزينه مهيّا مى‌رسد تا بفراغ دلى احوال مى‌نمايند و نبايد كه جز پادشاه كسى ديگر بداند كه ايشان چه مى‌نمايند تا هر حادثه‌اى كه تازه شود پادشاه مى‌داند و آنچه واجب كند مى‌فرمايد و بهر كسى در خورد او بى‌آگاهى او ناگاه پاداش و مالش و نواخت و بادافراه مى‌رسد از پادشاه. چون چنين باشد مردمان پيوسته بر طاعت حريص باشند و از تأديب پادشاه ترسند و كس را زهره آن نباشد كه در پادشاه عاصى تواند بود[1] و يا بد او يارد انديشيدن كه صاحب خبر و منهى گماشتن از عدل و بيدارى و قوى رايى پادشاه باشد و آبادان كردن ولايت.

حكايت‌

2- چون سلطان محمود ولايت عراق بگرفت مگر زنى را با جمله كاروان برباط ديرگچى دزدان كالا ببردند و اين دزدان از كوچ و بلوچ بودند و اين كوچ و بلوچ پيوسته ولايت كرمان است. و اين زن پيش سلطان محمود رفت و تظلّم كرد]04 b[ و گفت «دزدان‌[2] كالاى من بديرگچى برده‌اند. كالاى من از ايشان بازستان و يا تابان‌[3] كالاى من بده.» محمود گفت «ديرگچى كجا باشد؟» زن گفت «ولايت چندان گير كه بدانى كه چه دارى و بحق آن رسى و نگاه توانى داشت.» گفت «راست مى‌گويى و ليكن هيچ دانى كه اين دزدان چه‌


[1] - تواند بودP : شوندC : تواندN

[2] - دزدان‌N -:PC

[3] - يا نابان؟؟؟N يا بازP : يا عوض‌C

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 86
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست