responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 295

بتافت سزاى خويش مى‌بيند. و اتفاق شما چنان بود كه چون نان بخوريد بغزاء بالاساغون بجنگ كافر ترك شويد. ما را خود غزا و كافر هم بر در خانه است.

خيزيد تا بغزا مشغول شويم. هرچه در ما وراء النهر و خراسان ملحد گشته است و اين مذهب گرفته است كه پدرم گرفت همه را بكشيد و خواسته و نعمت ايشان همه شما را است. اين‌كه در مجلس بود از آن پدرم امروز شما را دادم و آنچه در خزينه است فردا شما را دهم كه كالاى باطنيان جز غارت را نشايد. چون از اين مهمّ فارغ شويم روى بكافر ترك نهيم. و خواهم كه هم‌اكنون محمّد نخشبى را بياريد با هم‌نشينان پدرم و گردن بزنيد. پس در شهر و نواحى افتيد.»

17- در وقت‌[1] بتاختند و محمّد نخشبى را كه داعى بود بياوردند و گردن بزدند و پس‌[2] حسن ملك را و ابو منصور چغانى را و اشعث را با چند امير كه باطنى شده بودند گردن بزدند. و پس در شهر افتادند و هركه را از ايشان مى‌يافتند مى‌كشتند، و همه را مى‌شناختند از آنكه ايشان بقوّت پادشاه مقالت خويش آشكارا مى‌گفتند و دعوت مى‌كردند. و هم در روز اميرى را با لشكرى بفرستاد تا از جيحون بگذرد و بتعجيل بمروالرود شود و پسر سواده را بگيرد و بكشد. و آنگاه شمشير در نهند، از رعيت و لشكرى هر كجا در خراسان يكى را از ايشان يابند و دانند همه را بكشند. و وصيت كرد كه زنهار، نبايد كه مسلمانى بغلط كشته شود كه اگر كسى مسلمانى را بكشد سوگند خورد كه «آن كس را بكشم و هر عذر كه آرد قبول نكنم.» پس هفت شبانه‌روز در بخارا و ناحيت مى‌گشتند و غارت مى‌كردند تا چنان شد كه در همه‌]231 b[ ما وراء النهر و خراسان از ايشان يكى نماند و آن‌كه ماند آشكارا نيارست آمد و اين مذهب در خراسان‌


[1] - افتيد در وقت‌CK : افتادند وP -:N

[2] - بس‌CK :؟؟؟ بسرP -:N

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 295
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست