انبوه بينند تمنّاهاى محال كنند و تدبيرهاى
فاسد بر دست گيرند و مردم بد و بدكيش زود بديشان راه يابند تا نه بس روزگار حشمت
پادشاه بشود و حرمت و رونق درگاه و ديوان برود و پادشاه را خطر نباشد و از اطراف
ملامتها رسد و مملكت در اضطراب افتد و وزير را تمكين نباشد و[1]
سپاه آزرده شوند.»
17- پس تدبير اين كار چيست تا از اين همه غم رسته باشد؟ پادشاه را همان
بايد كرد كه عادت رفته است و پادشاهان بزرگ و قوىراى كردهاند و خداى عزّ و جلّ
فرموده است «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ.»
مىگويد «مردان را[2] بر زنان
گماشتم تا ايشان را مىدارند.» اگر ايشان خويشتن بتوانستندى داشتن مردان را بر سر
ايشان نگماشتى. پس هر كه زنان را بر مردان گمارد هر خطايى و ناسزايى كه پديدار آيد
جرم آن كس را باشد كه اين رخصت داد و عادت بگردانيد.
18- و كيخسرو چنين گفت «هر آن پادشاهى كه خواهد تا خانه او بر جاى
بماند و مملكت او بيران نشود و شكوه و حشمت او بر زمين نيوفتد اهل ستر خويش را
نگذارد و رخصت ندهد كه[3] در معنى
زيردستان و چاكران خويش سخن گويد و يا[4]
بر وكيلان و عمال و اقطاع خويش فرمان دهد تا عادت قديم را نگه داشته باشد و از همه
انديشهها رسته بود.»
19- و امير المؤمنين عمر خطاب رضى اللّه عنه گفت «سخن اهل ستر همچون
ايشان عورت است. چنانكه ايشان را برملا نشايد نمودن سخن ايشان هم نشايد گفتن]211 a[
برملا.»
20- اين قدر كه ياد كرده شد در اين معنى بسنده باشد و در بسيار ديگر