responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 175

«كسى را كه اندر بازداشت ما باشد ترا چه يارگى آن باشد كه وى را تيمار كنى و اين قدر ندانى كه چون ما بر كسى خشم گيريم و بازداريم تيمار وى نبايد داشتن؟» باربد گفت «اى شاه آنچه تو بدو بگذاشته‌اى بيش از آن است كه من بجاى وى مى‌كنم.» گفت «چه گذاشته‌ام بدو؟» گفت «جان و اين بهتر از آن است كه من بوى مى‌فرستم.» ملك گفت «زه. نيكو گفتى. برو كه او را بتو بخشيدم.»

حكايت‌

4- رسم تخمه ساسانيان چنان بوده است كه هركه پيش ايشان سخنى گفتى و يا هنرى نمودى كه ايشان را خوش آمدى بر زفان ايشان برفتى كه «زه.» چون بر زفان پادشاه برفتى كه «زه» در وقت خزينه‌دار هزار دينار 54 بدان كس دادى. و ملوك اكاسره در عدل و همّت و مروّت زيادت از ديگر پادشاهان بودند خاصه نوشيروان عادل.

5- روزى نوشيروان برنشسته بود و با خاصگيان بشكار مى‌رفت و بر كنار ديهى گذر كرد. پيرى را ديد نود ساله گوز در زمين مى‌نشاند. نوشيروان را عجب آمد از بهر آن‌كه ده سال و بيست سال ببايد تا گوز كشته بردهد. گفت «اى پير جوز مى‌كارى؟» گفت «آرى خدايگان.» گفت «چندان زنده باشى كه برش بخورى؟» گفت «كشتند و خورديم، كاريم و خورند.» نوشيروان را خوش آمد، گفت «زه.» در وقت خزينه‌دار هزار دينار بدين پير داد. پير گفت «اى خدايگان هيچ كس بر اين گوز زودتر از بنده نخورد.» گفت «چگونه؟» پير گفت «اگر من گوز نكشتمى و خدايگان اينجا گذر نكردى و از بنده چنانكه پرسيد نپرسيدى و بنده آن جواب ندادى من اين هزار درم از كجا يافتمى؟» نوشيروان گفت «زهازه.» خزينه‌دار دو هزار دينار ديگر بدو داد از

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 175
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست