responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 168

حكايت‌

5- و گويند معاويه سخت بردبار و حليم بوده است چنانكه روزى مردى جوان بوقت آن‌كه بار داده بود و همه بزرگان در پيش او نشسته بودند و ايستاده درآمد با جامه خلق و سلام كرد و در پيش او گستاخ بنشست و گفت «يا امير المؤمنين من امروز بمهمّى آمده‌ام پيش تو، اگر وفا كنى تا بگويم.» معاويه گفت «هرچه ممكن گردد وفا كنم.» گفت «بدان كه من مردى عزبم و زن ندارم و مادر تو شوى ندارد. او را بزنى بمن بده تا من با زن شوم و او با شوى شود و ترا ثوابى حاصل آيد.» معاويه گفت «تو مردى جوانى و او زنى پير است چنانكه در همه دهان او يك دندان نيست. بچه رغبت مى‌كنى بدو؟» گفت «بدان كه شنيده‌ام كه او كونى بزرگ دارد و من كون بزرگ دوست دارم.» معاويه گفت «و اللّه كه پدرم او را هم از جهت اين معنى بزنى كرد و بجز اين هنرى نداشت.

و ليكن اين سخن با مادر بگويم، اگر او رغبت كند هيچ كس از من اوليتر نيست بدين دلالگى كردن.» و هيچ تغيّرى در او نيامد و از جاى خويش بنگشت و همه مردمان اقرار دادند كه از او حليم‌تر نتواند بود.

*** 6- و داناان گفته‌اند بردبارى نيكوست و ليكن بوقت كام كارى نيكوتر، علم نيكوست و ليكن با هنر نيكوتر، نعمت نيكوست و ليكن بشكر و برخوردارى نيكوتر، طاعت نيكوست و ليكن با علم و خداى ترسى نيكوتر.

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 168
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست