1- بار دادن را ترتيبى بايد. اول خويشاوندان درآيند، پس از آن
معروفان حشم، پس از آن ديگر اجناس مردمان. چون همه بيك جا درآيند ميان وضيع و شريف
فرقى نباشد. و نشان بار آن باشد كه پرده بردارند و نشان آنكه راه نبود جز كسى را
كه خوانند علامتش آن بود كه پرده فروگذارند تا بزرگان و سران سپاه كس بدرگاه
فرستند و[1] بدين
علامت بدانند كه بار هست امروز يا نه. اگر بخدمت بايد آمدن بيايند و اگر نبايد
آمدن نيايند كه بر بزرگان و سران هيچ از آن سختتر نباشد كه بدرگاه آيند و پادشاه
را ناديده بازگردند. و چون بدفعات بيايند و پادشاه را نبينند بر پادشاه بدگمان
شوند و بدسگاليدن آغازند. و از تنگبارى پادشاه كارهاى مردمان فروبسته شود و
مفسدان دلير گردند و احوالها پوشيده ماند و لشكر آزرده شوند و رعيّت در رنج افتند.
و هيچ ترتيبى پادشاه را بهتر از فراخبارى نيست. و چون بار دهند صاحب- طرفان و
امرا و سادات و ايمه را كه درآيند و خدمت كنند شرط آن است كه چون پادشاه را بديدند
ايشان و كسان ايشان جمله بازگردند]27 b[ و خاصگيان