هميشه حرمت يكديگر داشتهاند و رسولان را
عزيز داشته كه بدان قدر جاه ايشان زيادت شده است نه كم و اگر وقتى ميان پادشاهان
مخالفتى و وحشتى بوده است رسولان برحسب وقت همى آمدهاند و مىشده و رسالت چنانكه
ايشان را فرمودهاند مىگزارده. هرگز ايشان را نيازردهاند و از نيكو داشت عادتى
كم نكرده كه پسنديده نيست چنانكه خداى عزّ و جلّ در اين معنى مىگويد در محكم كتاب
خويش «و ما على الرسول الا البلاغ المبين.» معنيش اين باشد كه نيست بر رسول مگر
رسانيدن آنچه ظاهر دانند[1].
فصل ديگر هم در اين معنى
2- و ديگر ببايد دانست كه چون پادشاهان[2]
بيكديگر رسول فرستند نه مقصود آن همه پيغام و نامه باشد كه برملا اظهار كنند، چه
صد خرده و مقصود در سرّ بيش باشد ايشان را در فرستادن رسول. الا خواهند كه بدانند
كه احوال راه و عقبهها و آبهاى رودها چگونه است تا لشكر شايد گذشت يا نه و علف
كجا يابد و كجا نيابد]95 a[ و بهر جاى از گماشتگان كىاند و ببينند كه
لشكر آن ملك چند است و آلت و عدّتش بچه اندازه است و خوان و مجلسش چگونه است و
ترتيب درگاه و بارگاه و نشست و خاست، و بچوگان و شكار و بخلق و سيرت و ببخشش و
كوشش و بديدار و كردار چگونه است، ظالم است يا عادل، پير است يا جوان، ولايتش
آبادان است يا ويران، لشكرش خشنود است يا متشكّى، رعيّتش توانگراند يا درويش، او
شحيح است يا سخى، در كارها عاقل است يا غافل، وزيرش كفايتى دارد و با ديانت و
نيكروش هست يا نه، سپاه- سالاران او كارديده و رزمآزموده هستند يا نه و نديمانش
مردمان شايسته و ظريف هستند يا نه[3]، و چه چيز
دوست دارد و چه دشمن، و در شراب گشاده و خوشطبع