فصل هفدهم اندر نديمان و نزديكان پادشاه و
ترتيب كار ايشان
1- پادشاه را چاره نيست از نديمان شايسته داشتن و با ايشان گشاده و
گستاخ درآمدن كه بزرگان و صاحبطرفان و سپاهسالاران را[1]
بسيار نشستن شكوه و حشمت پادشاهان را زيان دارد و ايشان دلير گردند. و در جمله
هركه را شغلى و عملى فرمودند او را بايد كه نديمى نفرمايند و هركه را نديمى
فرمودند بايد كه هيچ عملى نفرمايند كه بحكم انبساطى كه بر بساط پادشاه دارد
درازدستى كند و مردمان را رنج رساند. عامل هميشه بايد كه از پادشاه ترسان باشد و
نديم گستاخ، و چون نديم گستاخ نباشد پادشاه از او حلاوت نيابد.
و طبع پادشاه از نديم گشاده شود. و ايشان را وقتى معلوم باشد، چون
پادشاه بار بداد و بزرگان همه بازگشتند آنگه وقت نوبت ايشان باشد.
2- و در نديم چند فايده است، يكى آنكه پادشاه را مونس باشد و ديگر
آنكه چون شب و روز با او باشد بمحل جاندارى بود و اگر نعوذ باللّه خطرى پيش آيد
نديم باك ندارد كه تن خويش را سپر بلا كند، و ديگر هزار گونه
[1] - بزرگان و ... سپاهسالاران راN : با
بزركان و ... سپاهسالارانPC