فصل سيزدهم اندر فرستادن جاسوسان و تدبير
كردن بر صلاح مملكت و رعيت
1- بايد كه هميشه بهمه اطراف جاسوسان بروند بر سبيل بازرگانان و
سيّاحان و صوفيان و پيرزى[1] فروشان و
درويشان و از هرچه مىشنوند خبر مىآرند تا هيچگونه از احوال خبرى پوشيده نماند و
اگر چيزى حادث گردد و تازه شود بوقت خويش تدارك كرده آيد. چه بسيار وقت بوده است
كه واليان و مقطعان و گماشتگان و امرا سر مخالفت و عصيان داشتهاند و بر پادشاه
سگاليده]74 a[ كه
جاسوسان دررسيدهاند و پادشاه را خبر كرده. پادشاه در وقت برنشسته است و تاختن
برده و ناگاه بر سر ايشان شده و فروگرفته و اين عزم ايشان را باطل كرده. و اگر
پادشاه و يا لشكرى بيگانه[2] قصد مملكت
او كردهاند همچنين او را آگاه كردهاند و او كار خويش بساخته است و دفع آن كرده.
و از حال رعايا همچنين خبر دادهاند از نيك و بد و پادشاهان تيمار آن بداشتهاند
چنانكه وقتى عضد الدوله كرد.
حكايت عضد الدوله در اين معنى
2- از ديلمان هيچ پادشاهى بيدارتر و زيركتر و پيشبينتر از عضد
الدوله