نام کتاب : سياست و مهدويت نویسنده : بهروز لک، غلامرضا جلد : 1 صفحه : 75
حاضر كه درصدد يافتن وجوه اشتراك بين
نظريههاى آيندهنگر است، نمىتوان چنين اشتراكى را در تمامى اين نظريهها يافت.
نظريههاى آيندهنگر دوران مدرن بيشتر در دو دسته سوسياليستى- ماركسيستى و
نظريههاى ليبراليستى عرضه شده است. در انديشه ماركس، جامعه آرمانى در جامعه كمون
ثانوى رخ مىنمايد كه نيازهاى انسانها را برمىآورد و هرگونه ظلم و تعدى به حقوق
انسانها را باز مىدارد و مدينه فاضله كمونيستى را پديد مىآورد، اما به دليل
نگرش ماترياليستى نظريههاى ماركسيستى، نمىتوان وجه اشتراك عمدهاى بين آنها و
اديان يافت. در مقابل، در برخى از نظريههاى ليبراليستى ديدگاههايى را مىتوان
يافت كه با الهام از آموزههاى مسيحى ديدگاهى را عرضه كردهاند كه در برخى از وجوه
با نگرش آيندهنگر اديان مشترك است. ايمانوئل كانت (1804- 1724 م) فيلسوف آلمانى و
نظريهپرداز دوران مدرن كه مىتوان ديدگاه آيندهنگرانه او را با اديان در برخى از
وجوه مشترك دانست، با تمركز بر خرد بشرى و خير اخلاقى در نظريه سياسى خود، به
آينده بشر از منظر اخلاقى توجه كرده است. كانت در رساله «معناى كلى تاريخ در غايت
جهان وطنى»، به وضعيت آينده بشرى مىپردازد (كانت، 1378). او در اين رساله در
تداوم ايدههاى خود براى سنجش خرد ناب، دستيابى به كاملترين" سازمان مدنى عادلانه"
را- كه در آن عدل به نحو همگانى برپا داشته شده و آزادى در بيشترين حد ممكن مطابق
قانون وجود داشته باشد- يعنى جامعه مدنى را بزرگترين مسئله براى انسان اعلام
مىكند. از نظر وى، هرچند موانعى بر سر راه تحقق كامل اين جامعه وجود داشته، نوع
انسان آنقدر باقى مىماند تا در روابط سياسى خود سازمان مدنى كامل و عادلانهاى
را تحقق بخشد. اين امر، در واقع به منزله غايت پنهان طبيعت براى تحقق خرد است كه
بدون آن بايد جهان طبيعت فاقد عقل را غايتمند، و در مقابل، موجود واجد عقل را
فاقد غايت شمرد (همان).
نام کتاب : سياست و مهدويت نویسنده : بهروز لک، غلامرضا جلد : 1 صفحه : 75