نام کتاب : سياست و مهدويت نویسنده : بهروز لک، غلامرضا جلد : 1 صفحه : 185
عقلانيت بشرى بگذرد. پس اهميت مدرنيته به
اين جهت است كه نظام معنايى فراگيرى كه در دو سه قرن اخير تسلط يافته، بر اساس
آموزه مدرنيته شكل گرفته است.
مدرنيته غربى در فرايند تحول خود در اواخر قرن بيستم يا دستكم در
نيمه دوم اين قرن، با پديدههايى روبهرو شد كه ما از آن به گسترش تكنولوژىهاى
ارتباطى ياد مىكنيم. نخستين نگرش به اين بحث جديد را شايد مارشال مك لوهان در سال
1965 در تعبير به «دهكده جهانى» مطرح كرد كه نشان داد گسترش تكنولوژىهاى ارتباطى،
تحول و دگرگونىاى را در جهان ايجاد كرده كه ما ديگر از آن عصر دولت- ملتها يا
عصر تجزيه دنيا به مناطق كوچك يا نگاه جزيرهاى عبور مىكنيم و تنها يك واحد جهانى
داريم و به يك كل همگن و متعامل با يكديگر به نام دهكده جهانى مىرسيم.
پسامدرنيسم و بحران معنا در غرب
پسامدرنيسم، واكنش به افراط مدرنيسم غربى است كه سعى مىكرد همه چيز
را بر محور انسان و خواست او بنا نهد. از اين منظر، پسامدرنيته نفى انسان محورى
مدرنيته است. برخى، ديگر نيز پستمدرنيسم را مرگ و افول سوژه محورى يا همان انسان
محورى مىدانند. مرگ انسان محورى به معناى نفى آن انسان همهكاره است كه در
مدرنيته شكل گرفته بود و همه چيز را مىتوانست تغيير بدهد. نقد اين مسئله، از درون
غرب صورت گرفت. كسانى مثل فرويد ابتدا اين ايده را مطرح كردند كه برخلاف نگرش
مدرنيته، انسانها همواره و در اكثر موارد آگاهانه و بر اساس عقلانيت رفتار
نمىكنند، بلكه رفتار آنها در بيشتر موارد محصول عقدههاى روانى و ضمير
ناخودآگاهشان است. از اينرو، جستوجوى عقلانيت در رفتار بشرى و تلقى همه رفتارهاى
نام کتاب : سياست و مهدويت نویسنده : بهروز لک، غلامرضا جلد : 1 صفحه : 185