نام کتاب : سياست و مهدويت نویسنده : بهروز لک، غلامرضا جلد : 1 صفحه : 184
به محوريت خداوند بود، اينان با كنار زدن
خداوند، انسان را محور قرار دادند.
به گفته دوركيم، همين كه علم بشرى رشد مىكند، خاكريزهاى دين و
خداوند رفتهرفته فتح مىشود و آنقدر پيشرفت خواهد كرد كه دين و خداوند خاكريزى
نخواهد داشت و از جامعه محو خواهد شد. به هر حال، انسان محورى در دنياى غرب، چنين
ديدگاههايى را به بار آورده است.
دومين ركن مدرنيته، عبارت است از اصلاح دين يا" سكولاريزم"
كه پروتستانها بر آن دامن زدند. سكولاريزم هم يكى از اصول و پديدههاى مدرنيته
غرب به شمار مىرود.
سومين ركن، عقلانيت خاصى بود كه در دوره روشنگرى قرن هجده در اروپا
شكل گرفت؛ عقلانيتى كه بر اساس اومانيسم شكل گرفته بود و همه امور را با شناخت
محدود بشرى مىسنجيد. عقل مدرن عمدتا بر اساس معيارهاى اين جهانى و مادى قضاوت
مىكرد و قاضى هر ميدانى بود. اين نگاه به عقل با نگرش اسلامى متفاوت است.
مدرنيته، عقل اسلامى و فلسفه ارسطويى را كنارى نهاد و باعث شد عقل تجربى غلبه
يابد.
چهارمين ركن مدرنيسم را مىتوان قرائت كلام پيشرفت دانست كه راه
سعادت را چيزى جز تجربه غرب برنمىشمرد و اگر همه مردم جهان بخواهند سعادت را
بيابند، بايد به همين شيوه عمل كنند.
اين اصول و ديدگاههاى مدرنيته بود. حال اين پرسش را مجدد مطرح
مىكنيم كه چرا ما در بررسى پديده جهانى شدن و بحران معنا در روزگار خودمان، بايد
به مدرنيته ارجاع بدهيم؟ بدان دليل كه مدرنيته به دليل سيطرهاى كه پيدا كرده، به
نوعى ذهنيت و نظام معنايى جهان را شكل داده است. يعنى نظام معنايى شكل گرفته براى
بسيارى از جهانيان، اين بود كه انسان همه كار مىتواند انجام بدهد. عقل انسان به
شناخت همه چيز قادر است. حل و فصل امور اجتماعى، شخصى، فردى و سياسى، بايد از منظر
نام کتاب : سياست و مهدويت نویسنده : بهروز لک، غلامرضا جلد : 1 صفحه : 184