فرض شد، و مدت شش ماه خلافت كرد، و مدت
خلافت نبوّت بسر آمد، بنا بر آن حديث كه حضرت پيغامبر صلى اللّه عليه و سلم
فرموده: الخلافة بعدى ثلاثون سنة ثمّ يكون بعد ذلك ملكا عضوضا، يعنى خلافت بعد از
من سىسال باشد و پس از آن باشد خلافت ملكى كه به دندان گزند يكديگر را، و به شوكت
ستانند آن را. و اين پنج را خلفاء راشدين گويند كه خلافت ايشان به اجماع صحابه
منعقد شده، و راه راست شرع و دين در زمان ايشان صراط مستقيم سلوك شد، و اكثر احكام
دين و اجماعات در دور خلافت ايشان مقرر گشت. و اللّه اعلم.
طريق چهارم از اسباب انعقاد پادشاهى و امامت، استيلا و شوكت است.
علما گفتهاند كه چون امام وفات كند، و شخصى متصدّى امامت گردد
بىبيعتى و بىآنكه كسى او را خليفه ساخته باشد، و مردمان را قهر كند به شوكت و
لشكر، امامت او منعقد مىگردد بىبيعتى، خواه قريشى باشد و خواه نه، و خواه عرب
باشد يا عجم يا ترك، و خواه مستجمع شرايط باشد و خواه فاسق و جاهل، و اگرچه آن
مستولى بدين فعل عاصى مىگردد. و چون بواسطه سطوت و استيلا جاى امام گرفته، او را
سلطان گويند، و امام و خليفه بر او اطلاق توان كرد.
و اللّه اعلم.
فصل دوم در معنى سلطان:
سلطان در عرف شرع كسى است كه بر مسلمانان مستولى باشد به حكم شوكت و
قوت لشكر. و علما گفتهاند: واجب است طاعت امام و سلطان در هرچه امر و نهى كند ما
دام كه مخالف شرع نباشد، خواه عادل باشد خواه جاير. و واجب است نصيحت او به حسب
قدرت، و جايز است كه گويند او را خليفه و امام و امير المؤمنين و خليفه رسول اللّه
صلى اللّه عليه و سلم، و جايز نيست كه او را خليفة اللّه گويند.
در كتاب «صنوان القضا و عنوان الافتا» تأليف امام محمد بن محمد بن
اسماعيل الخطيب الاسفورقانى الحنفى آورده كه جايز است امام و سلطان را كه رزق خود
را فراگيرد از بيت المال. زيرا كه «ابو بكر صديق رضى اللّه عنه» چون