" قياس منع بيع طعام و ثياب باهل حرب به منع سلاح و كراع، قياس
مع الفارق است". (ص. 453)
كرويا
قرنباد. زنيان. زيره سبز.
" تخمى است كه آن را زيره رومى گويند و بر روى نان پاشند".
(برهان)
كستى
" اهل ذمه را مؤاخذه كنند به اظهار كستيجات و آن ريسمانى چند
غليظ است به مقدار انگشتى كه آنرا بر بالاى جامه مىبندند" (ص. 446)
" كستى و كشتى هر دو زنار باشد به زبان پهلوى" خسروى گفت:
بر
كمرگاه تو از كستى جور است بتا
چه
كشى بيهده كستى و چه بندى كمرا"
(صحاح الفرس)
كفا
" آن حضرت فرمود تا او را به آب و برگ كفا بشويند" (ص.
371)
" در فهرست مخزن الادويه اين كلمه در فصل الكاف مع الفاء
بدينسان: كفا و كفرى وعاى طلع نخل است، آمده ولى در متن اين كتاب و همچنين در كتاب
اختيارات بديعى و تحفه حكيم مؤمن و الفاظ الادويه كفا نيامده است". (لغتنامه)
كفرى كه در عبارت فوق مرادف كفا آمده به معنى پوست شكوفه خرما است و يا" ميوه
خوشه مانند خرما كه از يك طرف به وسيله برگ غلاف مانندى پوشيده شده" (فرهنگ
معين)
كفاره
پوشنده گناهان. صدقه و روزه؛ و مانند آنكه به نشان پشيمانى از گناه
و در تاوان سرپيچى از فرمان شرع بر بنده واجب مىشود، مانند كفاره شكستن سوگند و
كفاره خوردن روزه و آن كلمه قرآنى است:" فَمَنْ
تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ"
آيه 49 از سوره پنجم
كفو
همتا. نظير و همانند. دو نفر كه از حيث وضع اجتماعى همسان و همسنگ
باشند.
" بر سلطان است كه او را انكاح كند به كفو"- (ص. 383) جمع:
اكفا." پس تزويج كند سلطان به ولايت عامه زنان بالغات را به اذن ايشان به
اكفاء ايشان".
(ص. 383)
كلائت
حفاظت و نگهدارى.
كلأ كلأ و كلاء و كلاءة الله فلانا: حرسه و حفظه (المنجد)