عصفر گل كاجيره است كه به نامهاى ديگر از جمله بهرمان و قرطم و زردك
و رنگ زعفران هم ناميده مىشود. دانه آن را كاويشه يا كافشه و خسكدانه خوانند.
از گلبرگهاى عصفر رنگى زرد و زيبا بدست مىآيد و جامهاى را كه به آن
رنگ كنند" معصفر" گويند. از گل و دانههاى عصفر به عنوان مسهل و مسكن
استفاده مىكنند. (لغتنامه)
عضل
امتناع ولى از تزويج دخترى كه تحت ولايت اوست:
" اگر زن بخواهد ولى را بنكاح از كفو، و عاقله و بالغه و حره
باشد، و ولى امتناع كند از تزويج او، آن عضل است" (ص. 384)
عطايا
مستمرى لشكريان از بيت المال، و نيز مستمرى كسانى چون قاضيان و
مفتيان و محتسبان و موذنان و معلمان" كه نفس خود را مشغول گردانيده باشد از
جهت عمل مسلمانان" (ص. 312)
عطا (ديوان عطا)
دفاتر ثبت نام اهل عطا، ادارهاى كه به كار اهل عطا رسيدگى
مىكند." و مصلحت چنان ديدند كه دفتر عطا مقرر گردانند و اسامى لشكر اسلام به
ترتيب قبائل در آن درج كنند و مقادير عطاهاى ايشان را مقرر سازند تا نام هر كس كه
در ديوان عطا ثابت باشد به وقت حاجت او را امر كنند تا حاضر شود". (ص. 324)
علوق
باردار گرديدن. بسته شدن خون زن در رحم با نطفه مرد در ابتداى
حمل." و اگر هر دو مرتد باشند وقت علوق، حكم همچنين است." (ص. 433)
عنزه
نيزه كوچك:
" و چون به مصلى رسيدى عنزه را در نمازگاه برابر روى نصب كردى،
از براى آن كه آن زمان مصلى صحرا بود و ديوارى و محرابى نبود." (ص. 381)
عنوه
قهر و غلبه:
" سواد عراق مفتوح شده عنوة" يعنى به قهر و غلبه تصرف شده
است. بيشتر سرزمينهائى كه در صدر اسلام به تصرف مسلمانان درآمد از اين قبيل بود.
(ر. ك: