وزنى است. صاع حجازى معادل پنج رطل و يكسوم رطل و صاع عراقى معادل
هشت رطل است. (ص. 236)
صايل
مهاجم، حمله كننده.
" قتال با ايشان حكم قتال با صايل دارد كه دفع او بايد
كرد" (ص. 389)" و بايد كه در تعزير ترتيب و تدريج نگاه دارند همچو دفع
صايل" (ص. 392)
صب
نام محلى است.
" بر راه صب به سوى عرفه" (ص. 370)
صحابى
كسى كه به صحبت پيغمبر رسيده است.- تابعى
صدر
جماعتى از ارباب علم كه" بمثابت وسايط باشند ميان اهل و شرع و
پادشاه ... و صدر فى الحقيقه نقيب علماست" (ص. 95)
صدقه
" مالى است كه بذل كنند آن را از براى غرض آجل يعنى ثواب كه در
قيامت بيابند" (ص. 231)
صدقه فريضه
صدقه واجب" كه اگر ترك كنند آن را آثم گردند" (ص. 231)
صدقه نافله
" كه بذل در آن مستحب و مندوب اليه است" (ص. 231)
صفا و مروه
دو صخره است نزديك كعبه و آب زمزم كه حاجيان هفتبار در ميان آنها
سعى مىكنند. گويا اين سعى يادآور دويدن هاجر است به دنبال آب.
صفى
" و اما صفى مغنم آن چيزى است كه حضرت پيغامبر (ص) آنرا از
براى خود برمىداشته از مالهاى غنيمت قبل از قسمت، مثل شمشيرى خوب يا اسپى يا
كنيزى خوب" (ص. 420)" آن حضرت را از غنيمت سهمى خاص بود كه آنرا صفى
مىخواندند، اگر خواستى بندهاى يا كنيزى يا اسپى يا آنچه او را خوش آمدى پيش از
خمس برداشتى" (ص. 424)