" ريسمانى غليظ است بر ميانهاى ايشان،
بالاى جامههاى ايشان" (ص. 448)
زمن
زمينگير، بيمارى كه قدرت راه رفتن ندارد.
" كودكان و زنان و خنثى و زمن كه او را قوت رفتار نباشد"
(ص. 420)
زكات
" اسمى است مأخوذ از تزكيه يعنى پاك گردانيدن ... و در زبان شرع
ارادت مىكنند بدان تمليك بعضى نصاب به فقير" (ص. 232)
س
سايمه
چرنده، حيوانى كه مىتواند چرا كند. حيوانى كه سايمه نباشد مشمول
زكات نيست. منظور اين است كه حيوان بايد بزرگ شده باشد كه بتواند با چرا به زندگى
خود ادامه دهد.
سبعه
هفت مثقال. ر. ك. درهم
سبى
به اسارت گرفتن." و ذريت ايشان را سبى نبايد كرد" (ص. 386)
سرقت
" فراگرفتن چيزى از غير بر سبيل پوشيدگى و پنهان داشتن از
مردم" (ص. 345)
سريه
دستهاى از لشكر. جمع آن سرايا." چون قصد ديار دشمنان كردى گاه
سريهاى را پيشتر فرستادى ..." (ص. 423)
سعى
راه رفتن بشتاب.
طى فاصله بين صفا و مروه، اين راه را حاجيان هفتبار مىروند و
برمىگردند و پس از سعى عمل تقصير انجام مىشود كه چيدن مقدارى از مو يا گرفتن
ناخن است.
سفط
سبد، زنبيل
" صندوق، حرز نقود و سفط، حرز جامهها" (ص. 350)
سقايه
محل آب خوردن و پيمانه آبخورى. دستشوئى (به اصطلاح امروز)
" جايز است در آنجا ساختن مسجد و مقبره و سقايه" (ص. 272)
سلب
" عبارت از رخت و سلاح كشتگان كافران است" سلب جامههاى
اوست كه پوشيده با موزه و زانوبندها، و طوق و دست آرنج، و كمر و هميان و دراهمى كه
با