شراب مست كننده" كه آن را از خارك و
رطب سازند" (ص. 343)
" نبيذ از خرما و غوره آن، يا از انگور و زبيب، يا از زبيب و
خرما و مانند آن بهم آميخته، و منه الحديث انه نهى عن الخليطين ان ينبذا، و انما
نهى عنه لان الانواع اذا اختلطت فى الانتباذ كانت مما يسرع اليه التغيير و
الاسكار" (منتهى الارب)
خمس الخمس
يكپنجم خمس كه سهم پيغامبر (ص) است به قول اهل تسنن از خواص پيغمبر
بوده كه بعد از رحلت آن حضرت ساقط شده است (ص. 421)
خناق
خفه كردن" و جايز نيست كه او را به آتش بسوزانند يا خناق
كنند" (ص. 428)
د
دار الاسلام
كشور اسلامى. مرز و بومى كه تحت مقررات و قوانين اسلام اداره مىشود.
دار البغى
سرزمينى كه باغيان برآن حاكمند" و كسى كه زنا كند در دار الحرب
يا در دار البغى، بعد از آن به بلاد اسلام بيايد ..." (ص. 337)
دار الحرب
مملكت كفار در برابر دار الاسلام.
" دار الاسلام دار الحرب نمىشود الا به اجراء احكام شركت در او"
(ص. 394)
درهم
" هر دهدرهم، وزن هفت مثقال باشد" (ص. 240) و نصاب الفضة
مائتا درهم بوزن الاسلام الذى وزن ستير،" (- شش دانه جو كه بغلهم قائمه (ص.
276) نيست.
دست آرنج
دستاورنجن، دستبند (معين)
دينار
" هر دينارى ده درهم است در شرع" (ص. 240)
ذ
ذراع
" بيست و چهار انگشت است و هر انگشت شش ستير، (شش دانه جو كه
بغل هم چيده شود) يا گفتهاند: شش قبضه متعارف است هر قبضه چهار انگشت (خنصر.
بنصر، وسطى و سبابه) و آن را ذراع يد گويند. از ذراعهاى ديگر: