آزوغ و آزغ را در فرهنگ معين چنين معنى كرده:" آنچه از شاخههاى
درخت خرما و تاك انگور و درختان ديگر ببرند" ليكن از شواهد وارد در متن
پيداست كه آزوغ به معنى آذوقه و تلفظ ديگرى از همان كلمه است:" خواست كه عطاى
لشكر دهد و ايشان را قوت و آزوغ مقرر گردد" (صفحه 303)
الف
ابن السبيل
از اقسام مستحقان زكات. كسى كه انشاء سفر كند و غريبى كه بر شهرى
بگذرد و چيزى كه محتاج اليه اوست در سفر نيابد. (صفحه 249)
احداث
بدعتگذارى. حدث: امر نوظهور غير مقبول، بدعت." غايتش آنكه
برطريق بدعت و احداث خلاف سنت و جماعت است" (صفحه 398)
احرام
وضع خاصى كه با نيت و پوشيدن جامه خاص (لباس احرام) در ميقات شروع
مىشود و تا پايان مراسم حج ادامه دارد. در اين فاصله امورى مانند پوشيدن جامه
دوخته و نزاع و صيد و نزديكى با زن بر حاجى حرام است. خارج شدن از احرام با انجام
قربانى و چيدن موى سر اعلام مىشود.
احصان
تأهل. محصن: كسى كه متأهل باشد. زناى محصنه: زناى شخص متأهل
ارش:
ديه، ما به التفاوتى كه در صورت بروز عيب در مبيع، خريدار مىتواند
از فروشنده بگيرد.