و امن طريق. و چون توجه نمودن از بلاد بجانب
حجّ محتاج است بكسى كه قايد و داعى باشد مردمان را بجمع شدن جهت حجّ، سزاوار امام
و سلطان را آنكه اقتدا بحضرت پيغامبر صلى اللّه عليه و سلم نموده قايد مردمان
باشند و ايشان را بحجّ ترغيب كنند. و حضرت پيغامبر صلى اللّه عليه و سلم بعد از
آنكه حجّ فرض شد بقبايل عرب، كسان فرستاد و مردمان را باقامت حجّ ترغيب فرمود و
جمع گردانيد، چنانچه بعد از اين مذكور گردد. و سالى كه خود بحجّ نفرمود ابو بكر
صدّيق را رضى اللّه تعالى عنه امير حاج گردانيد. و سنّت امارت حجّ در ميان اهل
اسلام بازماند، و خلفا چون خود بحجّ رفتندى باقامت مناسك اقدام نمودندى، و چون خود
نرفتندى البته اميرى را نصب كردندى و مردمان را همراه او روان گردانيدندى، و آن
امير در اقامت حجّ نايب خليفه بودى. و امير المؤمنين عمر بن- الخطاب رضى اللّه عنه
در مدت دهسال كه زمان خلافت او بود، هر ساله خود بحجّ رفت و اقامت وظيفه حجّ بجا
آورد، و در سال آخر تمامى ازواج حضرت پيغامبر را صلى اللّه عليه و سلم بر كجاوهها
سوار گردانيده همراه برد. و عبد الرحمن بن عوف را همراه ايشان كرد كه قايد قافله
ايشان باشد. و همچنين امير المؤمنين عثمان رضى اللّه عنه سالى كه خود رفتى اقامت
حجّ كردى، و سالى كه نرفتى البته امير حاجّ نصب كردى. و امير المؤمنين على را رضى
اللّه عنه بواسطه اشتغال بحروب بغات در ايام خلافت فرصت آن نشد كه بنفس خود اقامت
وظيفه حجّ كند، فامّا فضل بن عباس را كه از قبل او امير مكّه بود امارت حاجّ داد.
و بعد از ايشان خلفاى مروانى بدان سنّت اقدام نمودند. و در زمان خلافت عبّاسيان
منصور خليفه هر چند سال يك نوبت خود رفتى و سالى كه خود نرفتى كسى را امارت حجّ
دادى، و قافله روان ساختى و محفّه خود را همراه قافله فرستادى تا مردمان از شكوه
محفّه او اعتبار گرفتندى، و آن را تعظيم تمام كردندى، و آن محفّه را «محمل» نام
كردند. و رسم فرستادن محمل به كعبه از آنجا پيدا شد، و در تمام زمان خلفا آن رسم
مقرر بود. و حالى از بغداد قافلهاى كه سلطان عراق روان مىگرداند، امير حاجّ نصب
مىكند، و محمل همراه مىفرستد، و آن را محمل عراقيان گويند.