محتاج اليه صاحب هر حرفتى باشد. و مراد از
احكام ظاهره غالبه است نه فروع نادره و مسائل دقيقه. و گاهى كه باشد آنچه متعلق
مىشود بدو وجوب على الفور، پس تعلّم كيفيت او على الفور است، و اگر على التّراخى
باشد همچو حجّ پس تعلّم او على التّراخى است. و اما علم قلب و معرفت امراض او
همچون حسد و عجب و ريا و غير آن، امام ابو حامد غزالى رحمه اللّه گفته: معرفت
حدود او و اسباب او و طبّ او و علاج او فرض عين است. و غير او گفتهاند اگر او را
روزى كرده باشند دلى سالم از اين امراض كافى است او را، و الّا پس اگر او قادر
باشد بر تطهير او بىعلم مذكور، واجب است تطهير او. و اگر قادر نباشد الّا بدين
علم، واجب است تعلّم او. و فلسفه و شعبده و سحر و تنجيم و رمل و علوم طباعيان حرام
است.
و گاهى كه فرض كفايتى معطل گردد گناهكار گردد آن كسىكه عالم باشد
بدان و قادر باشد بر اقامت آن، يا نداند و قريب باشد بحيثيتى كه لايق باشد بدو بحث
و مراقبت، و اين مختلف است به بزرگى شهر و خردى او. و گاه هست كه مىرسد تعطّل
بحدى كه منتهى مىشود خبر او بساير بلاد، پس لازم است ايشان را سعى در تدارك. اين
است سخن صاحب «انوار».
و از آنجا مستفاد مىگردد كه نزد تعطّل فروض كفايات، عالم قادر اگر
سعى در اقامت آن نكند آثم گردد. و عالم قادر على الاطلاق سلطان است، پس نزد تعطّل
فروض كفايات هرگاه كه سلطان ساعى در اقامت آن نباشد آثم گردد.
پس سزاوار باشد سلطان را كه تفقّد فروض كفايات نمايد. از آن جمله
آنچه از شعاير اسلام باشد در آن اهتمام زيادت نمايد. و چون زيادت كعبه بحج و عمره
از فروض كفايات است، و تخليه بيت اللّه الحرام از زيارت هر ساله و تعطّل آن فعل
حرام است، و رعايت آن از باب تعظيم شعاير اللّه است، پس ما آداب سلطان در اقامت آن
بيان كنيم، و باللّه التوفيق.
فصل دوم، در بيان اقامت زيارت كعبه بحج و عمره.
بدان ايّدك اللّه- تعالى كه اداى فريضه حجّ بر هر مسلمان فرض است،
بعد از حصول استطاعت