responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 79

مخالفت كرد. از او گذشتم. يكى از زوّارهاى طهران مرا ملاقات نمود، گفت: «فردا مى‌خواهم بروم طهران.»

گفتم: «مرا با شما سفارش است كه يك‌يك بايد عرض كنم.» گفت: «چون به ديدن من نيامده‌اى برويم در منزل من، هرچه بايد و شايد بفرماييد تا اطاعت كنم.»

با خيال تفأل زدم، غير از رفتن چاره نديدم. باهم روانه شديم به منزل او رسيديم؛ قدرى صحبت نموديم.

شام حاضر نمودند. مرا هم تكليف كردند، معذرت خواستم، گفتم: «بايد بروم.» برخاستم كه بيرون آيم، بسيار التماس نمود. عاقبت ماندم و شب را خوابيدم.

سحر برخاسته حرم مشرّف شدم. درب حرم عتبه بوسيده، ايستادم. از مولاى خود اوّل معذرت خواسته بعد زبان جسارت گشودم، عرضه داشتم: «اى مولاى من! تمامى ممكنات ريزه‌خور خوان احسان شما است و كليه موجودات پناهنده مصدر مرحمت شما، ولى ميهمانت به دريوزگى از بى‌مكانى به در خانه بيگانگان آواره و سرگردان.

هركس را شأنى و هر فردى را منزلتى است. من تاكنون نه در مسجد خفته‌ام و نه شبى را بدون بستر به سر برده‌ام.

در تمام خراسان از براى اين مهمان مكانى غير از مسجد و فرشى غير از بوريا و جليسى بجز كيك و شپش و هم‌صحبتى سواى پشه نبود.

مگر در كوى محبّتت غير از خاك غربت نبيخته‌اند و در ساغر وصلت جز شراب بينوايى نريخته؟»

از اين مقوله فضولى بسيار كردم و از اين قبيل شكايت بى‌نهايت نمودم. بعد به طريق سابق خود نيازمندى كرده، معذرت خواسته، بيرون آمدم.

[شب اوّل ماه رمضان و اقامت در منزل يكى از دوستان‌]

قدرى در ميان صحن و بازار گردش كرده به در خانه جناب مستطاب شريعتمدار حاجى شيخ عبد الوهاب رسيده به هوس ملاقاتش حلقه در را چون زنگ جرس بنواختم.

نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 79
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست