ش
شاور صديقك فى الخفى المشكل
، 177
شستشويى كن و آنگه به خرابات در آى
، 53
ص
صلاح من همه آنست كان تو راست صلاح
، 97
ع
عاقل به كنار آب تا پل مىجست
، 1
عشق تو مرا كشد به سويت مهجور
، 8
غ
غافل مشو كه مركب مردان مرد را
ك
كه اى شب گرنه روز رستخيزى
، 5
گ
گفتم كه در كنارت جان در كنار دارم
، 9
گر در ره عشق تو هزاران سنگ است
، 7
گداى كوى تو از هشت خلد مستغنيست
، 54
گر حكم شود كه مست گيرند
، 147
م
من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق
مىخواستمت پيشكشى لايق خدمت
ن
نرود مرغ سوى دانه فراز
، 288
نصيحتى ز پير طريقتم ياد است
، 52
نمود درد غم عشق تو مرا رنجور
، 95
نه سيرتى كه از او خاطرى بياسايد
، 112
و
وعده وصل چون نزديك شود
، 400
و لو كان فى العلم غير التقى شرف
157
ه
هرچه هست از غمزه دلدوز اوست
، 10
هركه شيخش چنين گمره بود
، 110
همهجا خانه عشقست چه مسجد چه كنشت
، 62
ى
يا رب به آفتاب حقيقت كه روى اوست
، 59