5. اشعار
الف
اذا قعد الرجال عن المساعى
، 287
از پى رد و قبول عامه در زحمت مباش
، 114
از عشق تو اى خسرو خوبان صد داد
، 23
از مكافات عمل غافل مشو
، 309، 328
اشكم از پرده دل مىآيد
، 48
اگر نازى كنى از هم فرو ريزند قالبها
، 9
ان اللبيب اذا تفتق امره
، 176
اين ره عشق است ره حمام نيست
، 8
اينكه مىبينم به بيداريست يا رب يا به خواب
، 7
اى درد تو درمان غم بىدرمان
، 28
اى دل، تو مگر كوره حدادانى
، 24
اى روز وصال تو شب معراجم
، 52
ب
بار گنهم گرفته بودم در دوش
، 58
بازآ، بازآ، هر آنچه هستى بازآ
، 47
با موى سپيد آمدم و روى سياه
بنى آدم اعضاى يكديگرند
، 99
به دل فتاد ز مويت هزار قيد سلاسل
، 56
بيمار شدم براى درمان طبيب
، 93
پ
پدرم روضه رضوان به دو گندم، بفروخت
، 54
ت
تا تير غم عشق تو در دل دارم
، 16
تا عكس رخت فتاد در روز قدم
، 43
ج
جز آستان توأم در جهان پناهى نيست
، 53
چ
چراغى را كه ايزد برفروزد
، 224
چو عكس روى تو در صفحه خيال كشيدم
، 50
ح
حيف از اين مسجد كه در سمنان بود
خ
خيالش هرگز اندر وهم نايد
، 204
د
در ازل پرتو حسنت به تجلى دم زد
در ايام او اين سخن عام هست
، 112
دل تنگم و همچه تو طبيبى دارم
، 95
دوستان را كجا كنى محروم
، 307
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
، 329
س
سگ به درياى هفتگانه بشوى
، 189