نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 39
امشب كه شب سيزدهم است و اوّل ايام البيض[1] و به اصطلاح شب برات[2] است، در سر قبرستان جمع كثيرى آمده
بودند، به فاتحه و قرائت قرآن مشغول بودند. اگرچه آن زمان كه ما رسيديم يك ساعت از
شب گذشته و مردم متفرق شده بودند. در آن وقت گارى از عقب رسيد، سوار شديم. در
حقيقت چهار اسب به گارى بسته بودند كه بسيار تعريف داشت. حال بايد برويم به سرپوش[3] كه چهار فرسخى است. دو فرسخ و نيم
كه آمديم، دليجان رسيد. گارى و دليجان معاوضه اسب نمودند، روانه شديم. به قسمى
سورچى، گارى را مىبرد كه درواقع ما خائف و خطرناك بوديم.
- سه ساعت از شب گذشته به سريوش رسيديم. شام، نان و پنير و خربزه صرف
شد.
- چهار ساعت از شب گذشته حركت كرديم. گارى خوب مىرفت.
- دو ساعت و نيم به صبح مانده رسيديم به زعفرانيه[4].
اسبها را از گارى باز نموده قدرى توقف نموديم. رفقا بعضى در گارى و بعضى در جنّت
قهوهخانه خوابيدند.
زعفرانيه دو كاروانسراى بزرگ دارد و چند باب دكان هم دارد، از براى
زوّار بد نيست.
- نيم ساعت به صبح مانده، اسب به گارى بستند، حركت كرديم، آمديم. در
بين راه يك آب انبار بود. پياده شديم، وضو گرفته فريضه ادا نموديم. سوار شديم.
پنجشنبه سيزدهم شعبان المعظم
- سرآفتاب به درّهاى رسيديم كه ابتداى آن قهوهخانه بود. در آنجا
توقف كرده، نان و تخممرغ و چاهى صرف شد. آب خوبى داشت. من قريب يك فرسنگ پياده
آمدم.
[1] - ايام البيض: سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه قمرى
باشد.[ و در ماه شعبان، شب سيزدهم، اوّل آماده شدن براى شب برات است.]
[2] - برات: شب پانزدهم از ماه شعبان بزرگوار است ... و
همى پندارند كه اين از قبل آن است كه هركه اندر او عبادت كند و نيك به جاى آرد،
بيزارى يابد از دوزخ.« لغت نامه»
[3] - سرپوش: نام يكى از دهستانهاى بخش حومه شهرستان
سبزوار است كه در باختر بخش واقع است و راه شوسه قديم طهران- مشهد از اين دهستان
مىگذرد.« لغت نامه»
[4] - زعفرانيه: دهى است از دهستان رباط سرپوشيده است
كه در بخش حومه شهرستان سبزوار و پنجاه هزار گزى خاور سبزوار واقع است.« لغت نامه»
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 39