نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 374
مسكنت به عجز عبوديت مسئلت نموديم و به رحمت
واسعهاش توسل جستيم كه اين كشتى شكسته اقبال ما بىنوايان را، از گرداب نكبت، به
ساحل عزّت رساند، و زورق اميد ما بيچارگان را از گرداب آمال آرزو برهاند.
به مضمون: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي
فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ[1]
تير دعاى اين درماندگان به هدف اجابت رسيد و آفتاب سعادت از برج محفل شوراى ملّى
بدميد.
حقوق هر ذىحقى محفوظ و سهم هر ذىسهمى ملحوظ گرديد. قيد رقيّت از
گردن ما برداشتند و تاج حريّت بر سر ما گذاشتند زبان و قلم و بيان و رقم آزاد
گرديد و افكار صائب.
هركس مختار شد كه آنچه بر صلاح و ثواب و خير و آسايش ملك و ملّت و
تكثير ثروت و آسايش رعيت رائى دارد اظهار نمايد.
اين عنايت عظمى و عطيت كبرى ما را شامل نگرديد مگر از مراحم اعليحضرت
اقدس شهريارى و تفقدات ملوكانه ظل اللهى كه وجود مقدسش مظهر آيت پروردگار و ذات
شريفش خلاصه رحمت كردگار است.
البته به مضمون وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ
رَبِّكَ فَحَدِّثْ[2] يك مشت از كسبه فقير به شكرانه اين مرحمت و پاس اين عطيت انجمنى از
فقرا و ضعفاى قوم تشكيل دادند و عدهاى از كسبه به حسن وفاق و يمن شقاق دست اتحاد
و اتفاق به يكديگر داده و به آواز امن و امان و صيت عدل و احسان ملك الملوك جهان،
امپراطور ايران به عقيده صافى و همّت وافى، گرد هم مجتمع شدند كه در هميشه اوقات
از صميم قلب ادعيه خالصانه خودشان را به خاك پاى آن جمشيد زمان و وارث ملك كيان
تقديم نمايند و به سيرت حميده و طينت طيّبه از اين شيوه مرضيه كه وظيفه ايشان است،
تسامح و تكاهل نورزند. اگرچه امروز تمام افراد ملت ايران، بل تمام اهل جهان اين
فريضه را وظيفه خود مىدانند، ولى اين انجمن محترم خود را به اين فيض عظمى مخصوص و
به اين شرف خود را مفتخر