responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 358

و نيم از روز گذشته از حرم بيرون آمدم. آن شخص تاجر محترم و آن شخص قفقازى كه نام هر دو معلوم و به مصلحتى مذكور نمى‌دارم، ملاقات شد. سلام نمودم، هر دو در كمال بشاشت و خوشرويى جواب گفتند و اظهار نمودند: «زياده از يك ساعت است كه منتظر شما هستيم، بفرماييد برويم به سوى منزل.» هرچه معذرت خواستم، نپذيرفتند.

گفتم: «همه‌جا خانه عشق است چه مسجد چه كنشت، خوب است حقير را سرافراز بفرماييد و در بنده منزل تشريف بياوريد.» قبول نكردند و هركس ميل داشت كه در منزل او برويم. چون گفتگو به طول انجاميد، لابد، بنا را به قرعه گذاردند. قرعه به نام قفقازى درآمد.

هر سه به طرف خانه او روانه شديم و در محلّه سراب رسيديم و در منزل ايشان ورود نموده، به دور يكديگر نشستيم و به صحبت مشغول شديم.

آن شخص تاجر محترم فرمودند: «اگر صلاح بدانيد، بفرستيم رفيق خراسانى روز قبل را بياوريم»، قفقازى سكوت نمود و در باطن از اخلاق خراسانى راضى نبود.

من گفتم: «اگرچه مشرب او با مشرب ما بسيار نقيض است، و ليكن چون صاحبان اخلاق سليمه، بايد به سخنان ناگوار و تلخى گفتار، تن در دهند، شايد اخلاق ديگران را هم مهذّب نمايند، لهذا ضرر ندارد. اگر بيايد شايد نور موعظت و نصيحت در دلش تابش نمايد.»

قفقازى قبول نمود، فرستادند عقب خراسانى، او را حاضر نمودند. ما هم ورودش را تهنيت گفتيم و به صحبت مشغول شديم.

[سخنان تاجر ميزبان‌]

قفقازى، صحبت يوم قبل را در ميان آورد و از دولت و ملّت قدرى سخن گفت و شخص تاجر محترم هم از روى ادب، به خراسانى اظهار كرد كه: «يوم قبل، شما از سخنان ما دلتنگ شديد و ما را غرض از صحبت، جز موعظت و نصيحت نبود. ما مسلمانان بايد در تحت كلمه واحده بوده باشيم. نه در گفتار مغايرت، و نه در رفتار

نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 358
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست