نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 309
ما ايرانيان و اروپاييان هر دو جزاى اعمال
خود را دريافتيم و نتيجه جدّ و جهد خود را مشاهده نموديم. آنها با زحمت و تعب به
راحتى رسيدند، ما با تنبلى و تنپرورى به فلاكت اوفتاديم.
مسلّم است وقتى كه سلاطين ما هزار زن در خانه نگاه دارند و با جوانان
ساده، به لهو و لعب بگذرانند و به خيال عيشونوش روزگارى به غفلت بگذرانند و از
حال ملّت و رعيت خبرى نگيرند و عالمان با ظالمان بسازند و دانايان ساكت نشينند و
جاهلان متصدى امور گردند و خائنان امين ملّت شوند و گرگان چوپان رعيت شوند و دزدان
حافظ مال مردم شوند و ناكسان فرمانفرمايى نمايند و بىدينان پيشواى مسلمانان شوند؛
آنان را بهتر از اين حالى و احوالى نخواهد بود.
اگر به تاريخ رجوع نماييد ملاحظه خواهيد فرمود كه هر قومى و ملتى كه
سلسله قوميت آنها گسيخت و شيرازه مليت آنها از هم پاره گرديد طابق النّعل بالنّعل[1]، حالشان مانند حال ماها بود كه به
اين جهت معدوم و مضمحل شدند. البته قاعده همين است.
از
مكافات عمل غافل مشو
گندم
از گندم برويد جو ز جو
در اين صورت تقدير را چه گناهى است و قضا را چه تقصيرى است؟ «هرچه
هست از قامت ناساز بىاندام ماست» تمام اين صدمات و زحمات كه بر ما رسيده و لطمات
كه بر اسلام وارد آمده، سبب آن، همه آن بود كه علما از وظايف خود خارج شدند.
همى به اسم سهم امام- عليه السلام- خمس و زكات از مردم گرفتند و
خوردند و در منازل خود آرميدند و مردم را متذكر نساختند و متنبه ننمودند و بيدار
نكردند و مردم را به كلمه جامعه[2] حقّه دعوت
نكردند و ثمرات اتحاد را به مردم نگفتند، همچنان كه عيسويان روحانيّانشان انجمنها
كردند و محفلها آراستند و مردم را به كيش عيسويت دعوت نمودند.
به عكس، اينها يك نفر دعوتكننده به اطراف نفرستادند از همين جهت بود
در پانصد سال قبل عدد نصارا از حيث نفوس علاوه از سيصد و پنجاه كرور نبود و امروز
عدّه آنها