نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 297
[تحليل اوضاع ايران و روابط خارجى، از
زبان تاجر تبريزى]
آن تاجر تبريزى چون حال ما را بدين منوال ديد بر خود بلرزيد. گفت:
«وا عجباه! ناله، مال زنان و گريه كار طفلان است. اگر از امشب تا صبح قيامت، شما
انگشت ندامت به دندان گيريد و مانند زن ثكلى[1]
بزاريد، گريه شما را ثمرى و اين نالهها را اثرى نخواهد بود.
شما با اين هوش كافى، خوب است قدرى موشكافى نماييد و درد را بفهميد و
درصدد معالجه برآييد.
معلوم است بىجهت ملّتى در عالم، ذليل و خار نگردد و بىسبب قومى در
دنيا، ترقّى ننمايد. خداوند حميد در فرقان مجيد مىفرمايد:
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ
شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ[2].
تمام بنى نوع بشر، مخلوق از يك پدر و مادرند و از ثمره پيوند يك زن و
مردند و آنها از براى آسايش زندگانى، شعبه شعبه شدند و از جهت راحتى و تمدّن،
قبيله قبيله گرديدند و در ميان هر شعبه و قبيله صالح و طالح بود و در پيشرفت مقاصد
آنها ممدّ و مفسد هم بود.
البته هر طايفه را در هر زمان، حكومتى و شريعتى بود، نه متصدّيان
حكومت مظلوم بودند و نه حافظان شريعت معصوم، بلكه همگى منافع شخصى را طالب و فايده
خود را جاذب بودند و صرفه خود را هيچوقت از دست نمىدادند و هريك خود را نافذ
الحكم و اولو الامر مىپنداشتند. غير از رسولان حضرت سبحان و نوّاب ايشان و بعضى
از دانايان از عالمان، مابقى از شايبه غرض و مرض، معرّى و مبرّى نبودند و صرفه
شخصى از دست نمىدادند.
و ليكن چون نور تمدن در خميرمايه وجود انسان سرشته بودند و كلمه طيبه
شرف،
[2] -« هان اى مردم همانا ما شما را از يك مرد و يك زن
آفريدهام و شما را به هيأت اقوام و قبايلى درآوردهايم تا با يكديگر انس و آشنايى
يابيد، بىگمان گرامىترين شما در نزد خداوند پرهيزكارترين شماست» حجرات 49/ 13.
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 297