نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 274
عارض يك زمانى ملتفت مىشود كه از براى صد
تومان طلب، صد تومان هم داده است و هنوز به عرض او نرسيدهاند. از ترس آنكه مباد
او را مديون و يا مقصّر قلم دهند، مىرود مقدارى هديه و پيشكش فراهم مىآورد و از
روى عجز و لابه به آن ظالم بىدين عريضه مىدهد.
[نمونهاى از نامههاى رعايا]
قربان خاك پاى اقدست گردم، اين خانهزاد جاننثار، در باب عمل فلان،
يك سال است به دربار معدلت شعار متظلّم هستم و به كرّات حضور مهر ظهور، عرايض
خالصانه خود را معروض داشتم. باوجودى كه اولياى امور از تظلّمات اين خانهزاد
مستحضرند، هنوز اراده سنيه، عطف نظرى به اين چاكر بىمقدار ننموده، مستدعى از
عنايت كامله آنكه مرا تصدق فرماييد و فلان عمل را فلان نماييد.
بعد عريضه را در جوف پاكت گذارده و مبلغى اسكناس و يا قبض حواله
صراف، جوف پاكت به عنوان هديه يا تعارف مىفرستد و عاقبت آن كار هم صورت نمىگيرد.
اين است آن هديه كه از براى اين ظالمان مىبرند و آنها هم اين
هديهها را به مصرف ساز و طنبور و شراب و قمار و فواحش مىرسانند.
هر هزار تومانى را يك تومان به شما بىعلمان مىدهند كه شما در محافل
و مجالس تمجيد آنها را نماييد تا بر ظلم خود بيفزايند و بيشتر مردم را بيازارند و
شما آن صد هزار تومان كه به ظلم از مردم گرفتهاند نمىبينيد ولى آن صد دينار كه
به فقير مىدهند مىبينيد، و مدح آنها را مىگوييد». «وجدت شيئا و غاب عنك أشياء.»[1]
اف بر اين مروّت و تف بر اين وجدان كه از براى دينارى، كسى يزيد و
شمر و سنانى را مدح كند و يا نمرود و شدّادى را ستايش نمايد.
چون سخن من بدين مقام رسيد آن سه نفر غضبناك شدند و بر من برآشفتند و
كلامم را قطع نمودند كه شما ما را اهانت نموديد و دولت را شماتت كرديد.
[1] - يعنى:« چيزى يافتى و چيزهاى ديگر از تو پنهان
شد.»
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 274