responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 229

اين توفيق، رفيق نخواهد گرديد و اين معالجه ميّسر نخواهد شد.»

*** غرض بعد از مطالعه آن مكتوب با قلبى محجوب به حضرت كاشف الكروب توسّل جسته عرض حاجت نمودم، شايد از شفاخانه كرمش اين بيمار را معالجه نموده، شفايى كرامت فرمايد.

بارى آن روز را تا چهار ساعت به غروب مانده در منزل خوابيده بودم، بعد برخاسته، وضو گرفته به عتبه مقدسه مشرّف گرديدم. يك ساعت به غروب مانده از حرم بيرون آمده، در مسجد گوهرشاد بعضى از دوستان و آشنايان را ملاقات كرده، خصوص يك دوست از اهل طهران كه تازه وارد شده بود ملاقات نمودم. به اتفاق ايشان رفته در گوشه‌اى نشستيم، از احوالات طهران پرسيدم، شرحى از گرفتارى مردم و پريشانى مسلمانان و ظلم ظالمان بيان نمودند، كه در اين اوقات مشروطه‌خواهان و حرّيت‌طلبان را به بهانه و تهمت بابيگرى در شكنجه و عذاب گرفتار دارند.

هر مسلمانى كه اسمى از عدل و نامى از قانون ببرد، مانند منصور بر دار و چون اباذر تبعيدش مى‌كنند. چنانچه بسيارى از كسبه بازار را دستگير و به قيد اسارت اسير نمودند، بعضى را در سبزه ميدان چوب زدند و برخى را در باغشاه برده، حبس كردند و چند نفرى را هم تلف نمودند. از استماع اين اخبار، ديده‌ها اشكبار گرديد و دلها درياى خون شده بود.

قدرى به حال آن بيچارگان گريستيم و از بدبختى اين مردم تأسف گفتيم.

مقارن غروب برخاستيم، من به حرم مطهّر مشرّف شده سه ساعت از شب گذشته به منزل آمدم.

آن شب را هم در كمال پريشانى خيال در كلال و ملال بودم. اذان صبح به حرم مشرّف شدم، دو ساعت از آفتاب برآمده بيرون آمدم. شخصى كه مباشر خدمت من بود، گفت:

«آقا جان شما بسيار دلتنگ و پريشان هستيد، من مى‌خواهم بروم پستخانه ببينم به اسم شما از طهران كاغذى آمده يا نه و تنها ماندن شما در منزل هم شايسته نيست، اگر ميل‌

نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 229
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست