حوران اين جنان، در چنگ دوزخيان و انگشتر سليمان، در دست اهريمنان.
مادر ما به بروز اين مرض محجور و پاى اميدش از بستر به لب گور رسيده.
اين مصيبت عظمى و داهيه كبرى، كه مادر ما را دوچار گرديده، عن قريب
جنّات نعيم مملكت، به دوزخ جحيم مذلّت و نكبت مبدل گردد.
حال عرض اين عاجزان، بر اين آستان آن است كه حكيمان باهنر و طبيبان
صاحب نظر، نسخه جهت شفاى مادر دادهاند و ما آن را به دارالشّفاى معدلتت گسيل
داشتيم و تخم امّيد در مزرعه دل كاشتيم كه از شفاخانه احسانت ما را نااميد
نفرماييد و ما را نزد مادر، روسفيد سازيد. و نسخه را ارسال داشتيم و تأخير روا
نداشتيم:
[نسخه جهت شفاى وطن]
توجه ملوكانه/ همراهى اجزاى دولت/ غيرت مليّت/ همّت اسلاميت
نيم گرم/ نيم گرم/ 1 نخود/ نيم نخود
فتوت از اهل مروّت/ مروّت از اهل ثروت/ توجه از سرچشمه عالمان/ دفع
ظلم ظالمان از مظلومان
1 مثقال/ نيم مثقال/ قطره/ ذرّه
در عرق جوانمردى ريخته و در نايره قهر سلطانى جوشانيده، اين مريض ميل
فرمايد.
*** و چون اين مريض پهلويش شكسته و بازويش خسته است، آن را، ضماد هم
لازم است، بگيرند، از ريشه حميّت، و شكوفه صنعت، و بيخ همّت، و شاخه حريّت، و
خلاصه آدميّت، و جوهر انسانيّت، و عرق غيرت، و مغز حقيقت. و به آب اميد رحمت الهى
ريخته، و به آتش غيرت جوشانيده، معجونى ساخته، ضماد فرمايند.
***
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 212