نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 204
الغسّال»[1]
خود را بىحس مشاهده نمودم. ولى ديگ هوس، در جوش و كوره دل، در خروش كه آيا ما
كشتى شكستگان وادى نكبت را كى ناخداى سعادت، به ساحل سلامت خواهد كشانيد و اين
سرگشتهگان وادى فلاكت را، كى خضر[2] طريق
هدايت، به سرمنزل شرافت خواهد رسانيد؟
در آن محفل شهود، اباطيل آمال، چهره مقصود مىگشود. ولى جز اباطيل
ظلال رأيى نمىربود و در آن ظلمتكده سياهى حال، هرچه مشاطه فكر، براى زينت عرايس
نكات احوال، دست قدرت مىگشود، زيورى جز كلال و ملال نبود. ندانم چه گويم و چه
نويسم؟!
خيالش
هرگز اندر وهم نايد
كه
بحر بيكران در ظرف نايد
چون مفتاح ابواب فتوح را بسته و مشكات مصباح روح را خاموش ديدم و
طرّه ضمير، از شكنج شكنجه حوادث زمان، مانند جعد مشكينمويان غم گرفته بود و آيينه
دل، از غبار حركات چرخ غدّار، رنگ الم پذيرفته بود، ناچار مسند تعزيه گسترده و
بستر مصيبت افكندم.
بعد از نالههاى جانسوز و آههاى آتشافروز، شاهين بلند پرواز خواب،
مانند عقاب در گرد سرم به پرواز آمد و طنطنه لشكر قيامت اثر نوم، به تسخير كشور
وجودم هجوم آورد. تن مرده با نوم- كه اخ الموت است- عقد مواخات بربست و مرغ روح
فسرده، به كنگره برج قالب مثال نشست و مغناطيس سلسله خواب، شراشر وجودم را جاذب
گشت، به قسمى كه از خود خبرى و از وجودم اثرى نبود.
چيزى نگذشت، خود را در گلستانى ديدم كه گلهاى اميدش، همه افسرده و
شكوفههاى آمالش، همه پژمرده؛ قد سرو جويبارش از بار الم خم گرديده، و چشم نرگس
شهلايش از سيل سرشك غم، چون يم شده. به قسمى آن گلستان را آفت خزان
[2] - خضر: نام پيغامبرى كه خداوند تعالى موسى- عليه
السلام- را به تعليم نزد او فرستاد و موسى بر كردههاى او انكار آورد. خضر حكمت
اعمال خود بدو نمود و از او جدايى جست.« لغت نامه»[ آيات 65 تا 82 سوره كهف چگونگى
برخورد اين دو پيامبر و طريق ارائه حكمت خضر به موسى را بيان مىفرمايد.]
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 204