نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 20
در جنّت قهوهخانه نان و پنير و هندوانه شام
صرف شد. ساعتى توقف نموده، اسب خواستيم كه روانه شويم. چاپار كه همراه بود، در عقب
سورچى فرستاديم، معلوم شد كه يك نفر سورچى و يك نفر نايب سورچى در آنجا بودند. هر
دو مست لا يعقل اوفتاده بودند، به قسمى كه آنها را از روى زمين بلند مىكردند، دو
مرتبه مىاوفتادند. ما تغيّر كرده، تشدّد فرموديم كه چرا گارى پست را معطّل
مىگذارند، ثمرى نكرد.
چاپار خواست همان سورچى را آورده، روانه شود، ما راضى نشديم. ناچار
تا صبح توقف كرديم.
- نيم ساعت از اذان صبح گذشته- بعد از اداى فريضه- روان شديم. بين
راه چند درّه سخت بود كه گارى به صعوبت گذر مىكرد.
يوم شنبه هشتم شعبان
- يك ساعت و نيم از دست گذشته، رسيديم به سيدآباد[1]
به واسطه بدى راه و سنگينى گارى، پياده شديم.
جناب مشير به واسطه جوش و دنبل كه در پشت ايشان بود، در گارى ماندند،
مابقى پياده آمديم.
درّه سخت ديگرى از طرف شمال بود. پياده از آن گذشتيم بعد رفقا سوار
شدند و من تا لاسگرد[2] پياده
آمدم.
- دو ساعت و ربع از دسته گذشته به لاسگرد رسيديم در قهوهخانه فرود
آمديم.
لاسگرد ده خوبى است، متعلق به آستانه مباركه است. و ليكن آب بدى
داشت.
جناب مشير يكى از دوستانش حاجى عبد العظيم نامى را در قهوهخانه
ملاقات فرمودند باوجودى كه مشغول كشيدن وافور بود، غيرتى نمود، برخاست، تعارفى به
[1] - سيّدآباد: دهى است جزء دهستان ابر شيوه و پشت
كوه.« لغت نامه»
[2] - لاسجرد[- لاسگرد]: دهى است از دهستان سرخه بخش
مركزى شهرستان سمنان واقع در 34 كيلومترى جنوب باختر سمنان.« فرهنگ معين»
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 20