نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 193
مملكت، سازى در نواز و هريك از اهل وطن را
آمالى بس دور و دراز در پيش است و امروز كه ما مردم، كوركورانه قدرى از خواب بيدار
و به تقليد ملل متمدّنه فىالجمله هشيار شدهايم و به نواى كوس ديگران به رقص
آمدهايم و به زرق و شيد و رنگ و ريو اروپاييان، ما سادهدلان، فريفته شدهايم؛
مىبينيم كالاى كذب و نفاق و بازار مكر و شقاق، رواج گرفته، از راه مكر و مكيدت و
شعبده و نيرنگ، ما را در خواب و روح مملكت را در عذاب انداختهاند. گويا به توليد
اين مرض شقاقلوس از زندگى خود مأيوس شدهايم و با اين همه درد بىدرمان، حالمان حال
شيخ است كه ديديد.
پس اين شيخ بيچاره را اين بيهوشى داروى تازه، چنان غافل و مدهوش
داشته كه به كلّى از وظايف انسانيت خارج و از وتيره آدميّت بيرون است.
حال اين شيخ مانند يابوى دكان عصّارى ماند؛ چنانچه صبح چشم آن يابو
را بسته و به سنگ آسياى دكّان عصّارى مىبندند و تا غروب مىدوانند. آن حيوان گمان
مىكند تا غروب، دوازده فرسنگ راه رفته است، چون شام شود، چشم او را باز كنند، آن
حيوان خود را در جايى مىبيند كه صبح بوده.
اين بيچاره هم، جهل چشم او را بسته و به آسياى روزگار و مدار آمال و
آرزو بربسته، صبح كه از خواب برمىخيزد با چشم بسته، تازيانه هواوهوس او را
مىدواند و به در خانه فلان و فلان مىكشاند. هر زمان كه پرده غفلت از چشمش
بردارند و ديدگان بصيرتش را بگشايند، خواهد دانست، هنوز از خانه جهل، قدمى بيرون
نگذارده و در شاهراه حقيقت، گامى ننهاده و از همين جهت است كه فرمودند: «النّاس
يناموا فاذا ماتوا انتبهوا»[1] هر زمان
كه از خواب غفلت برخاستند، متنبّه خواهند شد؛ و آن زمان كه بيدار گرديدند، ملتفت
مىشوند كه چه دارويى به كار آنان بردهاند و چه اندازه بيهوش بودهاند.»
چون كلام بدين مقام رسيد، آن شخص طلبه و شيخ ديگر بسيار متأثّر شدند
و مقالاتم
[1] - يعنى:« مردم( اگر) خواب( و غافل) باشند، پس وقتى
مردند بيدار( و آگاه) مىشوند.» بحار الانوار، ج 5، ص 134.
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 193