responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 191

خبردار نشوم؟

چه‌بسا مى‌شود، اگر ترتيب بريدن و يا قطع نمودن آن عضو را به مريض بگويند، از كثرت تعجّب و وحشت، آن بيچاره تلف خواهد شد و اگر شخص صبورى باشد و بعد عمرى بگذراند، مادام العمر، مترصّد آن است كه خود را محافظت نمايد. و از اكل و شرب غير مناسب، اجتنابى كند كه مبادا دو مرتبه در وجود او توليد مرضى بشود و مجدّدا از براى او زحمت و مشقّت گردد. پس در كمال احتياط خود را محافظت خواهد نمود كه ديگر دچار اين زحمت و گرفتار اين مشقّت نگردد.

بدبختانه، امروز ما ملّت كه گرفتار شقاقلوس نكبت و جهالت شده‌ايم، در عوض جراحان و طبيبان، دشمنان و بيگانگان، چنان دارويى در دماغ مزاج و كلّه خيال ما استعمال نموده‌اند و به قطع قواى ما پرداخته‌اند و از هوش فطرى، ما را بازداشته‌اند كه تا قيامت، ما را ندامتى و تا عالم ديگر، در ما اثرى نخواهد بود. و اين دايگان مهربانتر از مادر و دوستان بدتر از دشمن، از راه ملاطفت، ما را به خواب جهالت انداخته و مضرّات و خطرات مرض را، از ما مخفى داشته و دارويى به قوّه يكتاسيه‌[1] ما به كار برده و قواى حسّيه ما را، چنان در تحليل نگاه داشته كه گويا در جسد ما، روحى و در قالب ما، روانى خلق نگرديده، و مانند يك جماد متحرّكى در حركت و چون حيوان باركش در زحمت و مشقت و از اثرات آن حركت و زحمت، ما را هم خبرى نيست.

و چنان شرابى، در كام ما مخموران باده جهالت ريخته‌اند كه گويا اميد هشيارى نيست و چنان ما را، مست آن باده نموده‌اند كه در قوّه متخيّله، آرزوى خمارى‌[2] نى.

امّا دانايان باهنر و حكيمان صاحب‌نظر ما، از دور و نزديك، با دوربين حقيقت و ديده‌


[1] - يكتاسيه: احتمال مى‌رود كه يكتاسيه بدل از يكه تازى باشد كه گاه« س» بدل« ز» آيد مانند سفت، زفت ...

اياس، اياز و يكه‌تازى عمل مبارزى است كه تنها بر حريف خود بتازد و منتظر معد و معاون نباشد و به اعتبار قوه عربى به اين تركيب فارسى نيز تا تأنيث كه در فارسى به صورت« ها» غير ملفوظ نيز نوشته مى‌شود اضافه شده است. و احتمال مى‌رود از مصدر بكتاشيدن باشد.

بكتاش: از مصدر بكتاشيدن، امر بر خراميدن، و جلوه كردن باشد، يعنى بخرام و جلوه كن. بن گوش.« لغت نامه»

[2] - خمار: مى‌فروش، باده‌فروش. در اصطلاح متصوفه: پير كامل، مرشد و اصل.« فرهنگ عميد»

نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 191
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست