نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 185
به مجرّد آنكه، مباشر قريه و يا كدخداى
مزرعه شدند، به نايره ظلم، خرمن هستى همه را سوختند و به محض آنكه، مرجع بعضى امور
عوام كالانعام شدند، خون اطفال صغيره و بيوهزنان حقير را به نفس طمّاع خود مكيدند
و هركدام كه متصدّى امرى از امور شدند، دست بينوايان را از لقمه نانى بريدند.
از حكومت، غير از بيع و شراى رعيّت و از امامت، جز تاراج مال ملّت
ندانستند و به سبب اغراض نهفته در ضمير، و امراض مزمنه در دل، به يكديگر
درآويختند.
رؤساى دولت و ملّت، فرقه حيدرى و طايفه نعمتى شدند. گاهى اينان، آنان
را تفسيق و گاهى آنان، اينان را تكفير نمودند و فرياد هل من مزيد ايشان گوش عالمى
را دريد و شعله بيدادشان از «ثرى تا ثريّا»[1]
رسيد.
اين ملّت نادان، كه در ظلم و طغيان غنوده بودند يكى را حلقه ركاب
مىبوسيدند و ديگرى را خاك محراب در ديده كشيدند.
يكى را رافع الدّرجات[2] دانستند و
ديگرى را ماحى السيئات[3] فهميدند.
آن يك به وعده حكومت اموال ايشان را مىخورد. و ديگرى به وعده قيامت
لانه و كاشانه ايشان را مىبرد و اين بدبختان مانند شتران، در زير بار ايشان و
مهار ايشان، در دست بيگانگان به هر طرف كه خواستند كشيدند و به هر سو كه اراده
نمودند، دوانيدند.
خار مغيلان ظلم، پاى قدرتشان را مجروح و به تيغ بىدريغ جور، پاى و
دست توانايى اينان را مقروع نمودند[4]. به هرطرف
كه پناهنده شدند، رانده گرديدند و به هركس كه توصل جستند، تكاهل و تغافل ديدند.
مفسدين از راه شيطنت و خديعت به لباس شريعت به اغواى ملّت درآمدند كه
قوانين اين مجلس، از قوانين فرنگ و مردم اين محفل تمام دورنگ مىباشند. ما را به
قانون اساسى و گفتگوى سياسى چه كار؟
[1] - اصل: از سرا تا به سريا. از ثرى تا به ثريّا: از
زيرزمين تا بالاى آسمان.