نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 164
واقعات از غرّه شهر شوال المكرّم الى
پانزدهم
[شرح ملاقات با آيت اللّه طباطبائى و توصيف غربت مشار اليه]
صبح يوم غرّه شوال كه روز مبارك و عيد فطر مسلمانان بود، از حرم بيرون
آمده به خاطرم آمد در اعياد ماضيه و ايّام شريفه كه [در] طهران بودم، شرف اندوز
حضور مبارك علما و بزرگان بودم.
امروز حضرت مستطاب بندگان حجة الاسلام، قبلة الانام، آقاى آقا سيّد
محمد طباطبايى- مدّ ظلّه العالى- كه چون درّ، در گنجينه صدف، در زاويه شهر ارض اقدس
منزوى و چون آفتاب در بيت الشرف منجلى است، حضور مباركش را مغتنم دانسته، شرفياب
باشم.
پس، به طرف خانه ايشان- كه در گندمآباد[1]
بود- روانه شدم و مرا عقيده چنان بود كه از كثرت جمعيت به عسرت شرفياب خواهم شد.
چون به در خانه رسيدم در خانه را بسته ديدم. دقّ الباب نموده، گماشته
ايشان آقا ميرزا محمّد در را گشود. داخل شدم.
گفتم: «امروز، روز عيد است، مردم مىخواهند به زيارت آقا برسند، شما
در را بستهايد؟»
گفت: «حضرت مستطاب آقا به موجب كسالت مزاج در اندرون خوابيدهاند.»
بعد مرا
[1] - در سفرنامه خانيكوف، ص 119 به اين نام اشاره شده
است.
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى جلد : 1 صفحه : 164