responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 137

[جعل پرونده براى يك الاغ!]

چون به كفشدارى رسيدم، جمعى ديدم كه در گرد شخصى ايستاده و آن مرد هم مشغول گريه و ناله است. پرسيدم كه چه خبر است؟ گفتند اين مرد از اهل كرمان و زوّار است. مى‌گويد: «من و عيالم سالها آرزوى زيارت حضرت ثامن الائمه در دل داشتيم تا آنكه با هزار خون جگر دوازده تومان فراهم نموديم و يك الاغى هم از خود داشتيم، عيالم را بر الاغ نشانيده و خودم پياده با قافله روانه راه شديم.

حال پانزده روز است كه وارد اين شهر شده‌ايم.

تا دو يوم قبل آن دوازده تومان تمام شد و رفقا و همسفران در تهيّه مراجعت بودند.

من ديدم از براى مخارج رفتن وجهى ندارم؛ لابد الاغ خود را به شانزده تومان و پنج قران فروختم كه مقدارى بدهم مالى از براى عيالم اجاره كنم و مابقى را از براى زاد مسافرت نگاه دارم؛ پنج هزار[1]، كاروانسرادارى از من گرفتند و يك تومان هم دلالى دادم.

امروز دلال آمد كه بايد پنج هزار ديگر به من دلالى بدهى. من به سختى جواب دادم.

آن هم رفت بعد از ساعتى مشترى را با يك فراش حكومت آورد كه از كرمان به فلان دالان‌دار نوشته‌اند، يك همچه الاغى را در اينجا دزديده‌اند و از قرار نشانى، اين همان الاغ است.

هرچه قسم ياد كردم كه چند سال است من اين الاغ را صاحبم و همسفران من هم شاهدند، قبول نكردند. گفتند: شايد در دو ماه قبل اين الاغ را خودت فروخته، بعد از مشترى دزديده‌اى.

قسم ياد نمودم، باور نكردند؛ عاقبت مرا نزد بيگلربيگى‌[2] بردند. بدون مقدمه گفت:

اى قرمساق زن ... چرا الاغ مردم را كه دزديده‌اى نمى‌دهى؟!

قسم ياد كردم كه الاغ، از خود من است و به كسى نفروخته‌ام و از همسفران شاهد بسيار دارم.


[1] - پنج هزار دينار برابر با پنج ريال.

[2] - بيگلربيگى: رئيس شهربانى يا حاكم نظامى در دوره قاجاريه.

نام کتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير نویسنده : طهرانى، سيد مصطفى    جلد : 1  صفحه : 137
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست