نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 667
استقرار عدالت، سهم بيشترى داشته و متقابلا
نقض آنها به مراتب زيانبارتر است.[1]
وفاى به عهد تا آنجا از نظر اسلام اهميت دارد كه پس از فتح مكه و سيطره مسلمانان
از يك طرف، و ضعف و سستى مشركان از طرف ديگر، با اينكه سياست دولت اسلامى، بر
زدودن آثار شرك و بتپرستى از سرزمين اسلامى بود و همه مشركان در صورت ايمان
نياوردن، مهدورالدم شناخته مىشدند، ولى درعينحالگروهى از مشركين كه با مسلمانان
پيمان عدم تعرض داشتند، از اين حكم كلى، استثنا شده و در پناه امنيت دولت، از
هرگونه آسيبى مصون ماندند؛ چرا كه اصل قداست عهد و پيمان، بر همه روابط حاكم بوده
و از نظر اسلام، در اوج عزّت و اقتدار اسلامى هم نسبت به مخالفان نبايد نقض گردد:
برائة من اللّه و رسوله ... الّا الذين عاهدتم من المشركين ثم لم
ينقضوكم شيئا و لم يظاهروا عليكم احدا فاتّموا اليهم عهدهم الى مدّتهم، أن اللّه
يحب المتقين؛[2] اعلام
بيزارى است از طرف خداوند و رسولش ... مگر آن مشركانى كه با آنان پيمان بستهايد و
چيزى از تعهدات خود را فروگذار نكردهاند و كسى را بر ضد شما پشتيبانى ننمودهاند.
پس پيمان اينان را تا پايان مدتشان تمام كنيد؛ چرا كه خدا پرهيزكاران
را دوست دارد.
بر اين اساس، اسلام از مسلمانان مىخواهد كه تا زمانى كه دشمن بر
پيمان خود وفادار است، آنها نيز بر آن استقامت ورزند:
فما استقاموا لكم فاستقيموا لهم.[3] و اگر به قتل و سركوب پيشوايان
كفر، دستور داده مىشود، بدان علت است كه «أيمان» را ناديده گرفته و پيمانها را
مىشكنند، نه آن كه «ايمان» ندارند:
و ان نكثوا ايمانهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دينكم فقاتلوا ائمة
الكفر انهم لا أيمان لهم؛[4]