نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 616
هركس كه او نصب كند، جايز نيست، و در عصر
غيبت حضرت ولى عصر، نايبان عام حضرت- كه شرايط فتوا دادن و قضاوت كردن را داشته
باشند- در اجراى سياسات و ديگر امور به مربوط به امام معصوم- به جز جهاد ابتدايى-
جانشينان آن حضرتند.[1] بحث عميق
و گسترده، از مبانى اين مسئله، در سال 1348 در حوزه نجف اشرف و طى دوازده جلسه
انجام گرفت كه در همان زمان، علاوه بر انتشار آن مباحث، متن آن توسط خود ايشان
نگاشته شد و در ضمن «كتاب البيع» منتشر گرديد.
خلاصه ديدگاه حضرت امام در آن درسها اين بود:
اگر فرد لايقى، كه داراى دو خصلت علم و عدالت باشد، به پا خاست و
تشكيل حكومت داد، همان ولايتى را كه حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
در اداره امور جامعه داشت، دارا مىباشد.
فضايل حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بيش از همه عالم
است و بعد از ايشان، فضايل حضرت امير عليه السّلام از همه بيشتر است؛ لكن زيادى
فضايل معنوى، اختيارات حكومتى را افزايش نمىدهد. همان اختيارات و ولايتى كه حضرت
رسول و ديگر ائمه- صلوات اللّه عليهم- در تدارك و بسيج سپاه، تعيين ولات و استانداران،
گرفتن ماليات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختيارات را براى
حكومت فعلى قرار داده است، منتها شخص معينى نيست، روى عنوان عالم عادل است.[2] همچنين در همان بحثها
آوردهاند:
فقط فقهاى عادلند كه احكام اسلام را اجرا كرده و نظامات آنرا مستقر مىگردانند،
حدود و قصاص را جارى مىنمايند، حدود و تماميت ارضى وطن مسلمانان را پاسدارى
مىكنند. خلاصه، اجراى تمام قوانين مربوط به حكومت، به عهده فقهاست. همانطور كه
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مأمور اجراى احكام و برقرارى نظامات اسلام
بود و خداوند او را رئيس و حاكم مسلمين قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است،
فقهاى عادل هم بايستى رئيس و حاكم باشند و اجراى احكام و نظام اجتماعى اسلام را
مستقر گردانند.[3]