نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 508
هم هست .... در اين معنا مراتب و درجات نيست
كه يكى در مرتبه بالاتر و ديگرى در مرتبه پائينتر، يكى والى، و ديگرى والىتر
باشد.[1] تأمل در
مقدمات زير، غير معقول بودن تفاوت وظايف و اختيارات حكومتى عصر غيبت با عصر حضور
را آشكار مىسازد:
1- احكام اسلامى، كه دستور العمل زندگى بشر در عرصههاى مختلف
اجتماعى، اقتصادى، سياسى و حقوقى است، نسخ ناشدنى، و براى هميشه باقى و
لازمالاجرا است. تعطيلپذير بودن احكام اسلام و انحصار آن به زمان يا مكان خاص،
برخلاف ضروريات اعتقادى اسلام است.[2] 2- حكومت
اسلامى، صرفا حكومت قانون است و فلسفه وجودى آن، تنها در هر زمان، اجراى قانون
الهى و گسترش عدالت در بين انسانهها است.[3]
3- فلسفه امامت و ضرورت حكومت در عصر ائمه عليهم السّلام و پس از آن، يكسان بوده،
از نياز به آن با غيبت امام معصوم چيز كاسته نمىشود.[4]
براساس اين مبانى، اختيارات اجرايى دولت اسلامى، در ادوار گوناگون، از عصر حضور
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تا غيبت پيشواى معصوم عليه السّلام يكسان
است؛ زيرا حضور معصوم، شرط اجراى قانون اسلام و حاكميت مكتب در جامعه قرار نگرفته
است.
برخى از فقهاى معاصر، مانند آية اللّه خوئى، نه به شكل نظاميافته و
در قالب يك اصل كلى، بلكه به صورت موردى، چنين اختياراتى را با همين پشتوانه،
براى
[1] - امام خمينى، ولايت فقيه، ص 40- 42؛ و نيز در جاى
ديگر مىگويند:« فللفقيه العادل جميع ما للرسول و الأئمة عليهم السّلام مما يرجع
الى الحكومة و السياسة و الا يعقل الفرق لأنّ الوالى- اى شخص كان- هو مجرى احكام
الشريعة و المقيم للحدود الالهية و الاخذ للخراج و سائر الماليات و التصرف فيها
بما هو صلاح المسلمين ...»( كتاب البيع، ج 2، ص 467).
[2] - امام خمينى، ولايت فقيه، ص 18؛ كتاب البيع، ج 2، ص
461.
[3] - امام خمينى، كتاب البيع، ج 2، ص 464. البته حضرت
امام تصريح كردهاند كه اطاعت از فرمانروايان نيز خود، مشمول قانون بوده، و بر طبق
همين قانون، نظر ولىّ امر در موضوعات، كه ارائهكننده مصلحت جامعه است، اعتبار
دارد( همان، ص 461).