نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 44
با توجه به اين تحليل است كه وقتى خواجه
نصير الدين طوسى، به توضيح كلام ابن سينا مىپردازد، اضافه مىكند كه:
ثم اعلم انّ جميع ما ذكره الشيخ من امور النبوة و الشريعة ليست مما
لا يمكن ان يعيش الانسان الا به، انما هى امور لا يكمل النظام المؤدى الى صلاح حال
العموم من المعاش و المعاد الّا بها؛[1] آن چه را شيخ درباره شريعت ذكر نموده، نه از جهت ضرورت زندگى
اجتماعى است كه بدون آن نتوان به زندگى ادامه داد، بلكه از آنرو است كه بدون
شريعت به يك نظام مطلوب و ايدهآل كه سعادت زندگى را در دو جهان تأمين كند،
نمىتوان رسيد.
چنين برداشتى از جايگاه دين و شريعت در زندگى انسان، علاوه بر آن كه
بر استدلال عقلى تكيه دارد و مورد قبول عموم فيلسوفان و متكلمان اسلامى قرار گرفته
است، با تلقّى قرآن از دين نيز انطباق كامل دارد.
از نظر قرآن، اختلاف انسانها با يكديگر، جامعه انسانى را در معرض
تباهى و سقوط قرار داده، و حقوق افراد را ضايع مىسازد، لذا داشتن نظام اجتماعى،
نيازمند قانون است، و قانونى كه بتواند الگوى كاملى از روابط اجتماعى ارائه دهد،
از سوى پيامبران اعلام مىشود:
كان الناس امة واحده فبعث الله النبيّين مبشرين و منذرين و انزل
معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فى ما اختلفوا فيه.[2]
علامه طباطبائى، در تفسير اين آيه، و با توجه به آيات ديگر مىگويد:
فلسفه دين، در جهت تحقق يك نظام اجتماعى عادلانه است. تاريخ سياسى و
اجتماعى جوامع بشرى نشان مىدهد كه براى استقرار نظم و حاكميت عدالت، از دو روش
استفاده شده است.
الف) استفاده از زور و اجبار براى واداشتن انسانها به رعايت حقوق
يكديگر، بدون توجه
[1] - خواجه نصير الدين طوسى، شرح اشارات، ج 3، ص 374.