نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 197
دنيايى مردم پيش مىآمد، قانون و دستور «و شاورهم فى الامر» حاكم بوده است.[1] در محيط حوزههاى علميه نيز كسانى
بودهاند كه ادّعاى «اجلبودن شأن انبيا، از تشكيل حكومت» را بازگو كرده و
گفتهاند:
حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن به عنوان رسول، نبى،
بشير، نذير، هادى و نظاير اين اوصاف معرفى گرديده و اين عناوين و مسئوليتها،
ارتباطى با مسئله حكومت و سلطنت ندارد، و نامههاى حضرت به سلاطين صرفا به عنوان
دعوت به اسلام بوده، نه دخالت در حكومت آنها؛ چه اينكه مقاماتى كه به افراد
سپرده مىشد از قبيل فرماندهى جنگ و مانند آن، از قبيل مناصب متعارف در حكومتها
نبوده است.[2] به طور
كلى، طرفداران نظريه تفكيك سياست و حكومت، از رسالت و نبوت، در سيره پيامبر اسلام،
به يكى از اين دو صورت، ديدگاه خود را مطرح ساختهاند.
1- رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در محدوده تبليغ و
انذار بوده و حضرت، در شئون مربوط به حكومت دخالت نداشتهاند.
2- پيامبر اسلام، هر چند فراتر از تبليغ دين، در امور اجتماعى نيز
دخالت داشته و به مثابه يك رهبر سياسى در امت اسلامى عمل مىكردند، ولى اين بخش از
فعاليتهاى حضرت، خارج از محدوده رسالت و نبوت بوده، و از طرف خداوند در اين
زمينه، برخوردار از حقى نبوده، و مسئوليت الهى به عهده نداشته است.
اينك قبل از بررسى و ارزيابى استدلالهاى اين نظريه، ابتدا به
بازنگرى سيره سياسى حضرت مىپردازيم و سپس با تأمل در آيات قرآن، نقش اجتماعى حضرت
را مورد مطالعه قرار مىدهيم.
براساس شواهد فراوان تاريخى، با هجرت پيامبر اسلام به مدينه، جامعه
اسلامى در تحت رهبرى و ولايت حضرت قرار گرفته و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم هدايت و اداره تمام شئون زندگى اجتماعى امت اسلامى، همچون سياست، فرهنگ،
اقتصاد و قضاوت را به عهده گرفت. نصب حاكمان، اعزام مأموران مالياتى، تأسيس
تشكيلات ادارى،