نام کتاب : دين و دولت در انديشه اسلامي نویسنده : سروش، محمد جلد : 1 صفحه : 155
حكومت و پاسدارى از دين
ضرورت حفظ و بقاى دين، فلسفهاى است كه نياز به دولت اسلامى را تبيين
مىكند؛ چه اينكه امام على عليه السّلام و اهميّت «ولايت» را بر همين اساس،
استوار نموده است:
الولاية هى الحافظة لجميع الفرائض و السنن.[1] چنين ضرورت و نيازى، از آنجا ناشى مىشود كه پيوسته عواملى براى
برهم ريختن، مسخ و تحريف قوانين اسلامى در تلاشند. اين عوامل، كه اسلام را مانع
اهداف خود مىبينند، براى برداشتن اين مانع، و دستيابى به اهداف خويش يا بايد به
طور كلى، تعاليم اسلامى را از بيخ و بن برانداخته و راه را براى تحقق برنامههاى
خود هموار سازند، و يا بايد تعاليم اسلامى را مطابق ايدههاى خود، دگرگون نموده و
با حذف بخشهايى از آن، و افزودن بخشى ديگر، و يا به وجود آوردن تغييراتى، چهره
دلخواه خود را ترسيم نمايند.
البته در نظامهايى كه براساس قوانين بشرى اداره مىشود، و آداب و
رسوم نسلهاى گذشته، به شكل «قانون» تدوين مىگردد، و همچنين در كشورهايى كه
قانونگذاران، نمايندگان مردمند و قوانين مطابق ميل آنها وضع مىگردد، چنين
ضرورتى براى حفظ قوانين وجود ندارد؛ زيرا در فرض اوّل، ارزش و اعتبار سنتهاى
پيشين تا زمانى است كه نسل بعد، آنرا پذيرفته و بدان پايبند باشد، و هنگامى كه
مردم بدان رغبتى نداشته و يا عملا آنرا كنار گذارند، بنيان اعتبار آن فرو
مىريزد؛ چرا كه فراتر از مقبوليّت مردم، ملاكى براى قداست و اعتبار اين قوانين
وجود ندارد. ازاينرو، وقتى خود مردم از آن آداب و رسوم روى گردانند، ضرورتى براى
نگهدارى و حفظ آن وجود ندارد.
در فرض دوم نيز، قانون با رأى نمايندگان قرار داده مىشود، اگر پس از
مدتى، اقبال عمومى را از دست دهد، ضرورتى به حفظ و نگهدارى آن نيست، و نمايندگان-
كه