اى مردم شايستهترين افراد به امامت، تواناترين مردم است بر آن و
آگاهترين آنان به امر خداوند.
شرايط حاكم و رهبرى امرى است كه از ديرباز مورد بحث نظريهپردازان
بوده است. چنانكه در انديشه سياسى غرب نيز چه در دوران يونان باستان و چه قرون
وسطا شرايطى براى حاكمان در نظر گرفته شده است. البته پس از رنسانس و حاكميت
دمكراسى اين امر كمتر مورد توجه قرار گرفت. شايد يك علت اساسى اين امر آن بود كه
قدرت در جوامع مدعى دمكراسى نهادينه گرديده بود. قدرت واقعى در دست سرمايهداران و
گروههايى بود كه در وراى جريانها و رخدادهاى سياسى، حاكميت بلا منازع خود را
اجرا و اعمال مىكردند. در حكومتهاى استبدادى و سلطنتى نيز كمتر به شرايط حاكمان
توجه شده است و در آن حكومت از طريق زور و وراثت انتقال مىيابد.
در حكومت اسلامى كه آرمان بسط عدالت و رسيدن بشر به تعالى را فرا روى
خود قرار مىدهد طبيعى است اين مسأله مورد اهتمام جدى قرار گيرد. در حكومت اسلامى
به تناسب وظايف مهمى كه بر عهده دولت اسلامى است، شرايط رهبران اهميت زيادترى
مىيابد. قبلًا اشاره كرديم كه سياست، تدبير امور جامعه در جهت تأمين مصالح مادى و
معنوى است و طبيعى