پس همانا خداوند سبحان براى من بر شما جهت سرپرستى حكومت، حقى قرار
داده، و براى شما همانند حق من، حقى تعيين فرموده است. پس حق در مقام گفتگو و سخن،
گستردهترين چيزها است، ولى به هنگام عمل، تنگنايى بىمانند دارد! حق اگر به سود
كسى جريان يابد، ناگزير عليه او نيز ثابت شود، و چون به زيان كسى وضع شود به سود
او نيز جريان خواهد داشت. اگر بنا بود حق فقط به سود كسى باشد و ديگران بر او حقى
نداشته باشند، اين مخصوص خداى سبحان مىبود نه ديگر آفريدهها؛ به خاطر قدرت الهى
بر بندگان و عدالت او بر تمامى موجوداتى كه فرمانش بر آنها جارى است و لكن خداوند
حق خود را بر بندگان، اطاعت خويش قرار داده، و از روى فضل و كرم پاداش آن را دو
چندان كرده است.
؛ حق رهبر و مردم بر يكديگر از سوى خدا عطا شده است. خداى متعال به
واسطه «ولايت امر» و از آن جهت كه من ولىّ امر و فرمانرواى شما هستم، براى من حقى
قرار داده است. متقابلًا نيز براى شما حقى بر عهده من قرار داده است. اگر كسى به
ديگران بگويد: من بر شما حق دارم، و در مقابل، حق آنان بر خود را بيان نكند،
هيچگاه مردم آمادگى اداى حق را پيدا نمىكنند؛ چه اين كه حق در اين حالت، يك سويه
و به نفع يك طرف است. از اين رو آن حضرت به ماهيت حق به عنوان يك «امر طرفينى»
اشاره دارد.
[1]. نهجالبلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه
207.
نام کتاب : دست در دست صبح (انقلاب اسلامى) نویسنده : نوروزى، محمد جواد جلد : 1 صفحه : 109