بدينترتيب، «چهره استثنايى اين مرد روحانى كه در زير درختى در
حومه پاريس نشسته بود و با سخنان دلنشين خود بر ضدشاه، از هزاران كيلومتر
آنطرفتر انقلابى را رهبرى مىكرد، توجه همه جهانيان را به خود جلب كرده بود.»[1]
در واقع او توانست صداى انقلاب را از قلب اروپا به گوش جهانيان برساند. اينگونه
بود كه نهضت در آستانه يك سلسله تحولات جديد و سرنوشتساز قرار گرفت و موج
اعتصابات نيز شدت يافت.[2] در همين اوضاع، دانشجويان برخى
دانشگاهها نيز خواستههاى سياسى خود را اعلام كردند و درپى آن، استادان نيز به
پشتيبانى آنها و در اعتراض به بازداشت دانشجويان، پيشگام حركت در آموزش عالى
شدند. پس از آن، موج اعتراض و اعتصاب به بيمارستانها، وزارتخانههاى مختلف و
مؤسسات دولتى مانند بانكها، گمرك و راهآهن كشيده شد و آنها نيز جسارت يافته،
وارد معركه شدند.
البته اعتصاب و اعتراض در مؤسسات آموزشى، اعلام خطرى بزرگ براى نظام
حاكم است، ولى آنچه دولت را به بنبست مىرساند، اعتصاب كارمندان است كه خوشبختانه
اين مهم در جريان نهضت انقلابى ايران اتفاق افتاد. اعتصاب كارگران و كاركنان صنعت
نفت و تعطيلى صدور نفت در 22 مهرماه 1357، به منزله قطع رگ حياتى اقتصاد ايران
بود.[3] رژيم نيز
با استفاده از شيوههاى تشويق و تهديد تلاش كرد كارگران را به سر كار بازگرداند،
ولىناكام ماند. امام خمينى (قدس سره) نيز در پيامى اين كار انقلابى كاركنان صنعت
نفت را ستود.[4] پس از آن
كاركنان مخابرات، سازمان آب، نيروگاههاى برق و ديگر سازمانهاى دولتى نيز اعتصاب
كردند.
در 13 آبان 57 همبستگى دانشآموزان و دانشجويان در دانشگاه تهران به
خاك و خون كشيده شد و به همينرو در 15 آبان تمامى دانشگاهها و مدارس تعطيل
گرديد. قضات
[1]. بنگريد به نراقى، از كاخ شاه تا زندان اوين،
ص 701.