نگاهىيكسان نسبت به امور مىشود.[1]
فرايند بسيج سياسى در ايران با نارضايتىهاى عمومى و آگاهىبخشى به مردم شروع شد.
مسلط كردن ضدارزشها بر جامعه و جريحهدار شدن احساسات مذهبى مردم در ميان اين
نارضايتىها بيشتر بهچشم مىآيد. درپى وخيم شدن اوضاع، كادر برجسته انقلابى، مردم
را از وضعيت نابسامانى كه داشتند، آگاه كرد و همچنين آنها را براى استفاده از
امكانات و توانايىهايشان درجهت تغيير اوضاع هوشيار نمود.[2]
البته در اين مقطع، نقش امام خمينى (قدس سره) در دوران تبعيد و ارتباط ايشان با
نيروهاى داخلى نيز بسيار مهم است.
علل پيوستن مردم به مخالفين:
اينكه چرا مردم به صورت گسترده به جبهه مخالفان رژيم پيوستند، دلايلى چند دارد:
1. شاه هرگز به گروههاى مخالف اجازه فعاليت نداد و براى نيروهاى
جديد اجتماعى نيز فضاى باز سياسى بهوجود نياورد. او بين رژيم و طبقات اجتماعى
ارتباطى برقرار نكرد و پايگاه سلطنت استبدادى را كه بهكمك كودتاى 28 مرداد 1332
زنده مانده بود، وسيعتر ساخت. شاه از اين سو، پايگاه سياسى رژيم را محدودتر كرد و
حتى رشتههايى را كه در گذشته، سلطنت مطلقه را با طبقات متوسط سنتى پيوند مىداد،
از هم گسلاند.[3] 2. توانايى
روحانيان در بسيج مردم بسيار زياد بود؛ توانى كه عمدتاً حاصل ديدگاه احياگرانه
اسلامى بهشمار مىرفت. اين ديدگاه كه پرورش انسان نوين و پاكسازى جامعه از
نشانههاى فرهنگ و تمدن غربى را وعده داد، مردم را به صحنه آورد و بدينترتيب
پشتيبانى، مبارزه و حتى فداكارىهاى اين مردمِ «هميشه در صحنه» را ممكن ساخت.[4] 3. وجود يك رهبر كه فرمانش براى
مردم در حكم واجب شرعى بود، سبب مىگرديد[5]
[1]. گلمحمدى،« زمينه بسيج مردمى در انقلاب
اسلامى»، راهبرد، ش 9، ص 89.