اتفاق افتاد كه با كشتار مردم بهدست نظاميان سركوب شد.
درمجموع، رويكرد غيردينى حكومت رضاشاه در اداره جامعه ايران سبب ايجاد شكاف بين
حكومت و مردم و بروز برخوردهاى خشن و يا موجب فعاليت پنهانى نيروهاى مذهبى شد.[1]
دو. الگوى پيشرفت و تعالى در دوره پهلوى دوم
دوره شانزده ساله حكومت رضاخان به پايان رسيد و پس از آن فضاى بازى
در دهه بيست براى فعاليت گروههاى مختلف در ايران پديد آمد. از اين دوران به بعد،
با چالش اساسى دو الگوى ترقى غربى و پيشرفت و تعالى روبهروييم؛ بدينبيان كه
ترقىخواهى پس از تسلط خود و اجراى الگوهاى موردنظر و انحراف از سنتهاى اسلامى-
ايرانى، ناتوانى خود را در حل مشكلات جامعه اثبات نمود و ازسويى براى جامعه ايران
دشوارىهايى را نيز فراهم آورد، اما پيشرفت و تعالى پس از فراز و فرود بسيار، روند
تكاملى خود را پيمود و به نقطه عطفى در تاريخ خود رسيد كه همان انقلاب اسلامى است.
با شكست ديكتاتورى رضاشاه و تبعيد وى در 25 شهريور 1320 بهيكباره
زنجيرهاى استبداد از هم گسست و نيروهاى مذهبى و احياگران تفكر دينى همچون ديگر
نيروها از بند حكومت رضاشاه آزاد شدند. در اين فضاى نسبتاً آماده سياسى، نيروهاى
مذهبى روحانى و غيرروحانى كوشش خود را براى از ميان بردن فضاى ضددينى تحميلشده بر
جامعه و احياى انديشه دينى و بيدارى اسلامى آغاز كردند. در اين ميان، حوزه علميه
قم با وارد كردن نخستين نسل دانشآموختگان نوانديش خود، حيات نوينى را براى هدايت
مذهبى جامعه به ارمغان آورد.
نيروهاى مذهبى در اوايل دهه 1320، با انديشههاى احمد كسروى، مبانى
كمونيسم و باورهاى بهائيت مبارزه مىكردند كه البته در اين ميان تلاش براى گسترش
حجاب زنان را نيز نمىتوان ناديده انگاشت. درمورد هريك از موارد ذكرشده، تبليغات
فراوان و كتابهاى بسيارى نوشته و منتشر شد كه مشخصترين آنها كتاب كشف اسرار امام خمينى (قدس سره) است.
[1]. قدسىزاده،« پهلوى، سلسله؛ عصر پهلوى اول
دانش و انديشه معاصر»، دانشنامه جهان اسلام، ج 5، ص 838- 833.